پارت ۲۵
با صدا زدن های مکرر آیرا بیدار شدی، چشماتو باز کردی که با مهربونیت مشغول ناز کردن موهات بود.
آیرا. دخترکم.. بیدار شو دیگه گشنت نیست پاشو خاله زرشک پلو با مرغ برات پخته پاشو بخوریم
با یاد اتفاقاتی که طی چند ساعت اخیر افتاده دوباره اشک از چشمت سرازیر شد، تو آرمین رو خیلی دوست داشتی و میخواستی همین الان تو بغلش باشی همون بغلی که پر از عضله و ارامشه اما......
با اسرار آیرا از رو تخت بلند شدی، با بیحالی تمام گوشیتو چنگ زدی و روی نهار خوری نشستی گوشیتو باز کردی که با صد تا پیام و ۲۳ تا تماس از دست رفته مواجه شدی درسته خود عوضیش بود تو اونقدر احمق بودی که با خوندن پیام ها میخواستی دوباره برگردی پیشش، اما میدونستی که آیرا جرت میده بدون توجه به هر چیزی بلاکش کردی بعد از خوردن شام بحثو با آیرا شروع کردی
آیرا. دخترکم.. بیدار شو دیگه گشنت نیست پاشو خاله زرشک پلو با مرغ برات پخته پاشو بخوریم
با یاد اتفاقاتی که طی چند ساعت اخیر افتاده دوباره اشک از چشمت سرازیر شد، تو آرمین رو خیلی دوست داشتی و میخواستی همین الان تو بغلش باشی همون بغلی که پر از عضله و ارامشه اما......
با اسرار آیرا از رو تخت بلند شدی، با بیحالی تمام گوشیتو چنگ زدی و روی نهار خوری نشستی گوشیتو باز کردی که با صد تا پیام و ۲۳ تا تماس از دست رفته مواجه شدی درسته خود عوضیش بود تو اونقدر احمق بودی که با خوندن پیام ها میخواستی دوباره برگردی پیشش، اما میدونستی که آیرا جرت میده بدون توجه به هر چیزی بلاکش کردی بعد از خوردن شام بحثو با آیرا شروع کردی
۱.۹k
۱۴ دی ۱۴۰۳