وقتی دزدیده میشی اما... فیک جونگکوک
پارت:29
-تو حسی به من داری؟
تهیونگ که انگار تعجب کرده بود
×چرا این سوالو میپرسی
-همینجوری
نگاهش کردم
×چیه
-منتظر جوابتم
×اره
-چیی!؟
×من دوست دارم
خواستم جواب بدم که بوسیدم
×من ادم بدی نیستم ات ی فرست بهم بده
داشتم توی وجودم با خودم میجنگیدم من عاشق جونگکوک بودم با تمام وجودم میخاستمش و این حس قرار بود ادامه داشته باشه فقط کافی بود وقتی بچه ب دنیا اومد شبیه ب جونگکوک باشه تا با هر بار نگاه کردنش یاد اون بیوفتم
اما من و اون الان زن و شوهر بودیم و اینو نمیشد تغییر داد
-باشه
×واقعا
-اوهوم
بغلم کرد
- اخخ تهیونگ له شدم
×ببخشید خوبی
-اره
دوباره بهم نگاه کرد و لبخندی زد
×ممنون
-خواهش میکنم ولی چرا
×چون بهم ی فرست دادی
جوابی براش نداشتم
-میگم تهیونگ
×هوم
-بچه
×بچه چی؟
-وقتی ب دنیا اومد و بزرگ شد بهش نمیگیم بابای واقعیش کیه
×نمیدونم
-اما خب اون باید بدونه بابای واقعیش کیه
×میشه الان راجب اینا صحبت نکنیم لطفا
-باشه
×هوا داره کم کم تاریک میشع بهتره بریم
-اوکی
باهم از اب اومدیم بیرون و رفتیم به سمت ماشین
سوار ماشین شدیم و راهی شدیم به سمت خونه
توی راه کسی چیزی نگفت
وقتی رسیدیم بخاطر اینکه سردم نشه سریع بدون هیچ حرف اضافه ای رفتم توی اتاقم و مستقیم رفتم حموم
بعد از 30مین در اومدم لباس پوشیدم و روی تخت دراز کشیدم....ادامه دارد
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #بی_تی_اس
-تو حسی به من داری؟
تهیونگ که انگار تعجب کرده بود
×چرا این سوالو میپرسی
-همینجوری
نگاهش کردم
×چیه
-منتظر جوابتم
×اره
-چیی!؟
×من دوست دارم
خواستم جواب بدم که بوسیدم
×من ادم بدی نیستم ات ی فرست بهم بده
داشتم توی وجودم با خودم میجنگیدم من عاشق جونگکوک بودم با تمام وجودم میخاستمش و این حس قرار بود ادامه داشته باشه فقط کافی بود وقتی بچه ب دنیا اومد شبیه ب جونگکوک باشه تا با هر بار نگاه کردنش یاد اون بیوفتم
اما من و اون الان زن و شوهر بودیم و اینو نمیشد تغییر داد
-باشه
×واقعا
-اوهوم
بغلم کرد
- اخخ تهیونگ له شدم
×ببخشید خوبی
-اره
دوباره بهم نگاه کرد و لبخندی زد
×ممنون
-خواهش میکنم ولی چرا
×چون بهم ی فرست دادی
جوابی براش نداشتم
-میگم تهیونگ
×هوم
-بچه
×بچه چی؟
-وقتی ب دنیا اومد و بزرگ شد بهش نمیگیم بابای واقعیش کیه
×نمیدونم
-اما خب اون باید بدونه بابای واقعیش کیه
×میشه الان راجب اینا صحبت نکنیم لطفا
-باشه
×هوا داره کم کم تاریک میشع بهتره بریم
-اوکی
باهم از اب اومدیم بیرون و رفتیم به سمت ماشین
سوار ماشین شدیم و راهی شدیم به سمت خونه
توی راه کسی چیزی نگفت
وقتی رسیدیم بخاطر اینکه سردم نشه سریع بدون هیچ حرف اضافه ای رفتم توی اتاقم و مستقیم رفتم حموم
بعد از 30مین در اومدم لباس پوشیدم و روی تخت دراز کشیدم....ادامه دارد
#فیک #جونگکوک #تهیونگ #بی_تی_اس
۶۳.۳k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.