صلح یا انتقام :)
پارت ۵
کوک: آره خوبم
شوگا: کوک
کوک: هوم
شوگا: تهیونگ ک همینطوری نمیمونه نه
کوک: نمیمونه
جیمین: بلایی سرت نیاره
کوک: بیاره
شوگا: یعنی چی بیاره
کوک: من دیگه برای کی زندگی کنم ها به چی دلم خوش باشه ک حداقل اگه چیزیم شد یک نفر برام ناراحت بشه من کیو دارم جز شما دو تا
جیمین: باشه خودت و ناراحت نکن
شوگا: تو هنوز خیلی خیلی جوونی اصلا میشه گفت هنوز بچه ای یعنی چی برای کی زندگی کنی
کوک: وای تروخدا ول کن عصاب ندارم
ویو عمارت ته
جین : تهیونگ عمران کوک و پیدا کردیم
ته : باشه شب میریم ، فقط من و شما دوتا با هم میریم ، کسی دیگه ای رو نمیاریم
جیهوپ و جین : اوکی
ته: راستی میخوام شما رو با دوست دخترم آشنا کنم
جیهوپ و جین : جانممممم
ته: چیه خوب ، سانا بیا پایین
سانا : سلام
جین و جیهوپ: سلام
جین: ته این خدمتکارت نبود
ته: بود اما الان دوست دخترمه
جیهوپ: واقعا خیلی عجیبی
ته: سانا ما باید بریم یک جایی تو خونه بمون مراقب خودت هم باش
سانا: باشه ، تو هم مراقب خودت باش
ته: باشه عزیزم ، خوب بچه ها بریم
جین و جیهوپ: بریم
جیهوپ: خداحافظ زن داداش
سانا: خداحافظ ( خنده )
جین : بای بای
سانا: بای
ته : خداحافظ عشقم
سانا : خداحافظ ، مراقب خودت باش یا
ته : باش
ویو جین
از عمارت اومدیم بیرون و سوار ماشین شدیم
پایان ویو جین
جیهوپ: خوب الان کجا بریم
ته: اول بریم ببینیم از انبار چقدرش سالم مونده بعد هم میریم عمارتشون و تو سرش خراب میکنم
جین: تهیونگ
ته: بله
جین: میدونی کوک چند سالشه
ته : چرا باید بدونم ، اما خوب فکر کنم ۲۴
جیهوپ: اشتباه گفتی ، کوک ۲۱ سالشه
ته : وقتی گفت ۲۱ سالشه خیلی تعجب کردم ولی نشون ندادم و گفتم ، خوب الان چیکار کنم
جین: تو میتونی یک آدم ۲۱ ساله جوون و بکشی
ته: خوب هم میتونم ، بعد یک جوری میگی انگار من چند سالمه منم ۲۵ سالمه دیگه
جیهوپ: به هر حال از کوک ک بزرگ تری
ته: وای بست کنین دیگه راه بیافت
جین: باشه ، راه افتادم به سمت انبار بعد از چند دقیقه رسیدیم
ته: هیچی از این انبار باقی نمونده
جیهوپ:.......
کوک: آره خوبم
شوگا: کوک
کوک: هوم
شوگا: تهیونگ ک همینطوری نمیمونه نه
کوک: نمیمونه
جیمین: بلایی سرت نیاره
کوک: بیاره
شوگا: یعنی چی بیاره
کوک: من دیگه برای کی زندگی کنم ها به چی دلم خوش باشه ک حداقل اگه چیزیم شد یک نفر برام ناراحت بشه من کیو دارم جز شما دو تا
جیمین: باشه خودت و ناراحت نکن
شوگا: تو هنوز خیلی خیلی جوونی اصلا میشه گفت هنوز بچه ای یعنی چی برای کی زندگی کنی
کوک: وای تروخدا ول کن عصاب ندارم
ویو عمارت ته
جین : تهیونگ عمران کوک و پیدا کردیم
ته : باشه شب میریم ، فقط من و شما دوتا با هم میریم ، کسی دیگه ای رو نمیاریم
جیهوپ و جین : اوکی
ته: راستی میخوام شما رو با دوست دخترم آشنا کنم
جیهوپ و جین : جانممممم
ته: چیه خوب ، سانا بیا پایین
سانا : سلام
جین و جیهوپ: سلام
جین: ته این خدمتکارت نبود
ته: بود اما الان دوست دخترمه
جیهوپ: واقعا خیلی عجیبی
ته: سانا ما باید بریم یک جایی تو خونه بمون مراقب خودت هم باش
سانا: باشه ، تو هم مراقب خودت باش
ته: باشه عزیزم ، خوب بچه ها بریم
جین و جیهوپ: بریم
جیهوپ: خداحافظ زن داداش
سانا: خداحافظ ( خنده )
جین : بای بای
سانا: بای
ته : خداحافظ عشقم
سانا : خداحافظ ، مراقب خودت باش یا
ته : باش
ویو جین
از عمارت اومدیم بیرون و سوار ماشین شدیم
پایان ویو جین
جیهوپ: خوب الان کجا بریم
ته: اول بریم ببینیم از انبار چقدرش سالم مونده بعد هم میریم عمارتشون و تو سرش خراب میکنم
جین: تهیونگ
ته: بله
جین: میدونی کوک چند سالشه
ته : چرا باید بدونم ، اما خوب فکر کنم ۲۴
جیهوپ: اشتباه گفتی ، کوک ۲۱ سالشه
ته : وقتی گفت ۲۱ سالشه خیلی تعجب کردم ولی نشون ندادم و گفتم ، خوب الان چیکار کنم
جین: تو میتونی یک آدم ۲۱ ساله جوون و بکشی
ته: خوب هم میتونم ، بعد یک جوری میگی انگار من چند سالمه منم ۲۵ سالمه دیگه
جیهوپ: به هر حال از کوک ک بزرگ تری
ته: وای بست کنین دیگه راه بیافت
جین: باشه ، راه افتادم به سمت انبار بعد از چند دقیقه رسیدیم
ته: هیچی از این انبار باقی نمونده
جیهوپ:.......
۹.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.