پارت ۲9
ات. میخوام برم خونه درو باز کن
آرمین. قبلش بزار یکم لمست کنم ، حداقل اینو از من دریغ نکن
ات. امکان ندا.....
که با گذاشته شدن باش رو لبات نتونستی به ادامه حرفت برسی، از روی صندلی شاگرد بلندت کرد و نشوندت رو پاهاش یکی از دستاشو گذاشت رو باسنت و اون یکیشو برد سمت سرت که نخوای همکاری نکنی، دیگه تاقتت تاق شده بود، با گزیده شدن لبات توسط آرمین شروع کردی به همکاری مشتاقانه دستتو گذاشتی بین موهاشو و حریصا چسپوندت به خودش با گرفتن لب پایینت موهاشو فشار دادی و همکاری کردی، دیگه نمیتونستی نفس بکشی دستتو گذاشتی روی شونش و هولش دادی، به نفس نفس افتادین رو لباسیتو در آورد و با پاره کردن تاپت معترض شدی به دلیل ببستن سوتین سینه های داشته ول شد تو بغلش، بدون توجه به حرفت سمت سینه هات رفت یکیشو چپوند تو دهنش و اونیکی رو محکم با دستای سنگینش فشار میداد ما بین خوردنش حرفایی میزنه که قند تو دلت آب میکردن.
آرمین. خودم این هلوهاتو بزرگ میکنم، خودم با همین دستام فهمیدی دخترهٔ خیره سر
به آه و ناله افتاده بودی و بدون توجه به هر چیزی از اعماق وجودت ناله می کردی
آرمین. قبلش بزار یکم لمست کنم ، حداقل اینو از من دریغ نکن
ات. امکان ندا.....
که با گذاشته شدن باش رو لبات نتونستی به ادامه حرفت برسی، از روی صندلی شاگرد بلندت کرد و نشوندت رو پاهاش یکی از دستاشو گذاشت رو باسنت و اون یکیشو برد سمت سرت که نخوای همکاری نکنی، دیگه تاقتت تاق شده بود، با گزیده شدن لبات توسط آرمین شروع کردی به همکاری مشتاقانه دستتو گذاشتی بین موهاشو و حریصا چسپوندت به خودش با گرفتن لب پایینت موهاشو فشار دادی و همکاری کردی، دیگه نمیتونستی نفس بکشی دستتو گذاشتی روی شونش و هولش دادی، به نفس نفس افتادین رو لباسیتو در آورد و با پاره کردن تاپت معترض شدی به دلیل ببستن سوتین سینه های داشته ول شد تو بغلش، بدون توجه به حرفت سمت سینه هات رفت یکیشو چپوند تو دهنش و اونیکی رو محکم با دستای سنگینش فشار میداد ما بین خوردنش حرفایی میزنه که قند تو دلت آب میکردن.
آرمین. خودم این هلوهاتو بزرگ میکنم، خودم با همین دستام فهمیدی دخترهٔ خیره سر
به آه و ناله افتاده بودی و بدون توجه به هر چیزی از اعماق وجودت ناله می کردی
۷۱۱
۱۴ دی ۱۴۰۳