pov:..اگه با تام دعوا کنی
★اگه با تام دعوات بشه★
تو و تام توی کتابخونه بودید و تام داشت کتاب میخوند تو هم حوصلت سر رفته بود و شروع کردی نوازش کردن تام تام بهت ترسناک نگاه کرد و اونور رو نگاه کردی و وقتی دیدی بهت محل نمیده رفتی و کنار دریکو نشستی و باهاش بگو و بخند میکردی و تام با عصبانیت بهت خیره شده بود و اخر با شدت دریکو رو هل داد رو زمین و یقه ی تورو گرفت «مگه به تو نگفتم تو مال منی؟! بعد رفتی با مالفوی صحبت میکنی؟! دلت میخواد همین الان به فا*کت بدم؟!» *تو سرخ شدی و بغض کردی* ا/ت«خوب تو به من اهمیتی نمیدی همش توی اون کتابای مسخرتی! حتی نمیزاری نوازشت کنم!» (تام یکم اروم شد و لبت رو اروم بوسید) «معذرت میخوام قشنگم...میدونی من از بغل و نوازش خوشم نمیاد...ولی تو هروقت خواستی میتونی بیای بغل من...نه بغل دریکو!!!» (تو هم خندت گرفت و تام هم کتابش رو گذاشت کنار و اروم گردنت رو بوسید...)
اینم از جناب ریدل...امیدوارم خوشتون اومده باشه😉💚
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby💚🐍
تو و تام توی کتابخونه بودید و تام داشت کتاب میخوند تو هم حوصلت سر رفته بود و شروع کردی نوازش کردن تام تام بهت ترسناک نگاه کرد و اونور رو نگاه کردی و وقتی دیدی بهت محل نمیده رفتی و کنار دریکو نشستی و باهاش بگو و بخند میکردی و تام با عصبانیت بهت خیره شده بود و اخر با شدت دریکو رو هل داد رو زمین و یقه ی تورو گرفت «مگه به تو نگفتم تو مال منی؟! بعد رفتی با مالفوی صحبت میکنی؟! دلت میخواد همین الان به فا*کت بدم؟!» *تو سرخ شدی و بغض کردی* ا/ت«خوب تو به من اهمیتی نمیدی همش توی اون کتابای مسخرتی! حتی نمیزاری نوازشت کنم!» (تام یکم اروم شد و لبت رو اروم بوسید) «معذرت میخوام قشنگم...میدونی من از بغل و نوازش خوشم نمیاد...ولی تو هروقت خواستی میتونی بیای بغل من...نه بغل دریکو!!!» (تو هم خندت گرفت و تام هم کتابش رو گذاشت کنار و اروم گردنت رو بوسید...)
اینم از جناب ریدل...امیدوارم خوشتون اومده باشه😉💚
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby💚🐍
۱۷.۲k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.