Swim sin
Swim sin
Part¹⁶
"فلش بک 17:00 مخفیگاه کییونگ (دشمن تهیونگ)"
ماشین داخل جنگلی توقف کرد.. درختان بلند باعث میشدن نور کمتری به زمین برسه و تاریک بشه. همه که متوجه توقف ماشین شدن آماده شدند تا به موقع پیاده بشن.
تهیونگ گوشی داخل گوشش رو روشن کرد و صدای مین سو داخل گوشش پیچید.
_ قربان رسیدیم.. فعلا منتظر بمونین من بهتون تو زمان مناسب خبر میدم.
تهیونگ هومی گفت و منتظر موند.
کییونگ از زیر زمین بیرون اومد و چند نفر از بادیگارد هاش هم پیشش بود. مین سو پیاده شد و روبروی مرد ایستاد.
_ جئون جونگکوک رو بیار.
_ اول محموله رو باید تحویل بگیرم.
_ گفتم جئون رو بیار. باید اول ببینمش.
کییونگ پوزخندی زد و با دستش به یکی از آدماش اشاره کرد تا جونگکوک رو بیاره.
بعد دقیقه ای جونگکوک با مرد اومد ولی توان ایستادن نداشت. بدنش زخمی بود. لباساش کمی پاره شده بود و همچنین خاکی بود.
_ نباید بهش آسیب میزدی.
همه این حرفارو تهیونگ به وضوح نیشنید و وقتی فهمید جونگکوک زخمیه و آسیب دیده بیشتر عصبی شد.
_ اونم باید پسر خوبی میبود و میذاشت داخلش بکوبم.
با موزخند عجیبی حرفشو گفت و این تهیونگ رو بیشتر دیوونه کرد. پس به پسرش دست های کثیفشو زده بود..
_ته..تهیونگ نیومده؟
جونگکوک با صدای لرزونی از مینسو پرسید و مینسو سرشو تکون داد و بهش فهموند که نیونده.. صدای لروزن و گرفتهی جونگکوک قلب مردش رو داخل ماشین هزار تیکه کرد.
_ خب اگه قراره محموله رو چک بکنی، بکن و ماهم بریم.
کییونگ سرشو به تایید تکون داد و دو نفر از بادیگارد ها به سمت در پشتی ماشین رفتند که رو به کییونگ و مینسو و جونگکوک بود رفتند و درهارو باز کردند.
_ حالا!
مین سو گفت و آدما با لگد بسته های خالی رو کنار زدن و به سمت مرد ها شلیک کردند.
چند نفر از اونا به سمت کییونگ رفتند و به زور گرفتنش.
تهیونگ از ماشین پایین پرید و به سمت جونگکوک دویید.
مرد دست جونگکوک رو ول کرد و وقتی جونگکوک داشت روی زمین میوفتاد تهیونگ بغلش کرد و مانعش شد.
_ او..اومدی!
صدای جونگکوک میلرزید ولی قلبش به تندی میزد.. پس مردش برای نجاتش اومده بود.
_ اومدم.. من بهت قول داده بودم مگه یادت رفت؟
تهیونگ با دستاش صورت پسرشو قاب کرد و بهش خیره شد. بوسه کوتاه و نرمی روی لباش گذاشت و به مین سو اشاره کرد تا سوار ماشینی که الان رسیده بود بکنه.
تهیونگ پس از اطمینان از پسرش به سمت کییونگ برگشت و اولین مشتشو تو صورتش کوبید.
ادامه پست بعد
Part¹⁶
"فلش بک 17:00 مخفیگاه کییونگ (دشمن تهیونگ)"
ماشین داخل جنگلی توقف کرد.. درختان بلند باعث میشدن نور کمتری به زمین برسه و تاریک بشه. همه که متوجه توقف ماشین شدن آماده شدند تا به موقع پیاده بشن.
تهیونگ گوشی داخل گوشش رو روشن کرد و صدای مین سو داخل گوشش پیچید.
_ قربان رسیدیم.. فعلا منتظر بمونین من بهتون تو زمان مناسب خبر میدم.
تهیونگ هومی گفت و منتظر موند.
کییونگ از زیر زمین بیرون اومد و چند نفر از بادیگارد هاش هم پیشش بود. مین سو پیاده شد و روبروی مرد ایستاد.
_ جئون جونگکوک رو بیار.
_ اول محموله رو باید تحویل بگیرم.
_ گفتم جئون رو بیار. باید اول ببینمش.
کییونگ پوزخندی زد و با دستش به یکی از آدماش اشاره کرد تا جونگکوک رو بیاره.
بعد دقیقه ای جونگکوک با مرد اومد ولی توان ایستادن نداشت. بدنش زخمی بود. لباساش کمی پاره شده بود و همچنین خاکی بود.
_ نباید بهش آسیب میزدی.
همه این حرفارو تهیونگ به وضوح نیشنید و وقتی فهمید جونگکوک زخمیه و آسیب دیده بیشتر عصبی شد.
_ اونم باید پسر خوبی میبود و میذاشت داخلش بکوبم.
با موزخند عجیبی حرفشو گفت و این تهیونگ رو بیشتر دیوونه کرد. پس به پسرش دست های کثیفشو زده بود..
_ته..تهیونگ نیومده؟
جونگکوک با صدای لرزونی از مینسو پرسید و مینسو سرشو تکون داد و بهش فهموند که نیونده.. صدای لروزن و گرفتهی جونگکوک قلب مردش رو داخل ماشین هزار تیکه کرد.
_ خب اگه قراره محموله رو چک بکنی، بکن و ماهم بریم.
کییونگ سرشو به تایید تکون داد و دو نفر از بادیگارد ها به سمت در پشتی ماشین رفتند که رو به کییونگ و مینسو و جونگکوک بود رفتند و درهارو باز کردند.
_ حالا!
مین سو گفت و آدما با لگد بسته های خالی رو کنار زدن و به سمت مرد ها شلیک کردند.
چند نفر از اونا به سمت کییونگ رفتند و به زور گرفتنش.
تهیونگ از ماشین پایین پرید و به سمت جونگکوک دویید.
مرد دست جونگکوک رو ول کرد و وقتی جونگکوک داشت روی زمین میوفتاد تهیونگ بغلش کرد و مانعش شد.
_ او..اومدی!
صدای جونگکوک میلرزید ولی قلبش به تندی میزد.. پس مردش برای نجاتش اومده بود.
_ اومدم.. من بهت قول داده بودم مگه یادت رفت؟
تهیونگ با دستاش صورت پسرشو قاب کرد و بهش خیره شد. بوسه کوتاه و نرمی روی لباش گذاشت و به مین سو اشاره کرد تا سوار ماشینی که الان رسیده بود بکنه.
تهیونگ پس از اطمینان از پسرش به سمت کییونگ برگشت و اولین مشتشو تو صورتش کوبید.
ادامه پست بعد
۲.۹k
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.