((از مدرسه تا عشق♥️)) ( پارت10)
((از مدرسه تا عشق♥️)) ( پارت10)
من:خیلی انگار باحاله دلم میخواد شرکت کنم،میگم لاله تو مسابقه رو بردی؟لاله:خوب من تا مدرسع های مختلف رفتم بردم اما بردیا تا کشوری میره خیلی تلاش میکنه جهانی ببره اما نمی تونه ..
من:واسا واسا بردیا با کی زوج میشه؟ لاله:اون با ملیسا زوج میشه من:نه بابا
لاله:آره ملیسا روش کراش داره رو بردیا ولی بردیا من:واسا واسا من بگم بردیا هم چون خیلی مغروره کراش نداره لاله:تو از کجا فهمیدی!! من:چون اون بردیا رو مثل سگ میشناسم😎🤘 لاله:سگ؟😐
دستموبردم بالا گفتم:ببخشید آقای مدیر مدیر:بله؟ من:کی باید ثبت نام کنیم؟ مدیر:از فردا شروع میشه من:اهان مدیر:راستی همتا و بردیا دستتون درد نکنه مدرسه خیلی تمیز شده دمتون گرم👌😍
بردیا:آقا وظیفه بود من:بسه خود شیرین🤢
بردیا:خود شیرین باباته مدیر:اع بسه بچه ها ما:چشم😶 آقای مدیر رفت کلاس گذشت یهو خانم محمدی گفت بچه ها واسه ماه بعد امتحان رسمی از کتاب ریاضی پایان۳ داریم من:چی کتاب ریاضی۳ وای من تا ۲ دارم زود رفتم سراغ لاله گفتم تو کتاب ریاضی ۳ رو داری؟ لاله:وای منم ندارم کتابش خیلی گرونه نتونستم بخرم😰 من:وای وای چیکار کنم منم پولامو خرج کردم چیکار کنم😪😪 لاله:خوب یه راهی هست 😐 من :چه راهی بگو چه راهی لاله:فکر نکنم بری سراغش من:سراغ کی؟ خودت میدونی این امتحان خیلی مهمه هر کی باشه میرم سراغش بگو لاله:اع خوب بردیا🥲اون تنها کسیه که ۳ تا کتاب از اون کتاب داره من:چی بردیا!۳تا کتاب چ خبره؟ لاله:خوب بچه پولدار که باشی این چیزا واست عادیه🤷♀️ من:نه من نمیتونم به اون خوک کثیف بگم بگم کتابتو ب من قرض بده ن من نمیگم ای نگم که امتحانمو صفر نیشم وای اگه صفر شم مامانم سیاه کبودم میکنه😭😭 چه غلطی کنم بگم یا نگم؟ کلاس گذشتو گذشت که صدای زنگ در اومد بردیا تو کلاس نشسته بود منم منتظر نشستم بچه ها همگی برن بچه ها رفته بودن زود پاشدم رفتم سر میز بردیا رو به بردیا کردم گفتم:سلام🙂✋
بردیا:گمشو حالتو ندارم من: خوب کارت دارم🙂 بردیا پاشد گفت:تو با من کار داری!!
من:میخواستم بگم واسه کارام گر چه حقت بود ببخش بردیا:حق تو بود؟ من:معلومه که حق با من بود اصلا ولش بگذریم بردیا:واسا ببینم من یه نفرو رد میکنم به شما چه که من رد میکنم! من:خوب دوست عزیز من نمیگم رد نکن میگم آخه این چه رفتاریه با کسایی که رد میکنی تو میکنی🤷♀️ بردیا از جلو میزش اومد کنار رو به روی من قدم قدم نزدیک میشد هر قدمش محکم بود منم قدم قدم میرفتم عقب وقتی داشت قدم قدم می اومد جلو گفت:هویی من اخلاقم خیلی هم درسته اونا اسکولن میان به من پیشنهاد میدن آخه خودت دیدی قیافه داشت؟
من:خیلی انگار باحاله دلم میخواد شرکت کنم،میگم لاله تو مسابقه رو بردی؟لاله:خوب من تا مدرسع های مختلف رفتم بردم اما بردیا تا کشوری میره خیلی تلاش میکنه جهانی ببره اما نمی تونه ..
من:واسا واسا بردیا با کی زوج میشه؟ لاله:اون با ملیسا زوج میشه من:نه بابا
لاله:آره ملیسا روش کراش داره رو بردیا ولی بردیا من:واسا واسا من بگم بردیا هم چون خیلی مغروره کراش نداره لاله:تو از کجا فهمیدی!! من:چون اون بردیا رو مثل سگ میشناسم😎🤘 لاله:سگ؟😐
دستموبردم بالا گفتم:ببخشید آقای مدیر مدیر:بله؟ من:کی باید ثبت نام کنیم؟ مدیر:از فردا شروع میشه من:اهان مدیر:راستی همتا و بردیا دستتون درد نکنه مدرسه خیلی تمیز شده دمتون گرم👌😍
بردیا:آقا وظیفه بود من:بسه خود شیرین🤢
بردیا:خود شیرین باباته مدیر:اع بسه بچه ها ما:چشم😶 آقای مدیر رفت کلاس گذشت یهو خانم محمدی گفت بچه ها واسه ماه بعد امتحان رسمی از کتاب ریاضی پایان۳ داریم من:چی کتاب ریاضی۳ وای من تا ۲ دارم زود رفتم سراغ لاله گفتم تو کتاب ریاضی ۳ رو داری؟ لاله:وای منم ندارم کتابش خیلی گرونه نتونستم بخرم😰 من:وای وای چیکار کنم منم پولامو خرج کردم چیکار کنم😪😪 لاله:خوب یه راهی هست 😐 من :چه راهی بگو چه راهی لاله:فکر نکنم بری سراغش من:سراغ کی؟ خودت میدونی این امتحان خیلی مهمه هر کی باشه میرم سراغش بگو لاله:اع خوب بردیا🥲اون تنها کسیه که ۳ تا کتاب از اون کتاب داره من:چی بردیا!۳تا کتاب چ خبره؟ لاله:خوب بچه پولدار که باشی این چیزا واست عادیه🤷♀️ من:نه من نمیتونم به اون خوک کثیف بگم بگم کتابتو ب من قرض بده ن من نمیگم ای نگم که امتحانمو صفر نیشم وای اگه صفر شم مامانم سیاه کبودم میکنه😭😭 چه غلطی کنم بگم یا نگم؟ کلاس گذشتو گذشت که صدای زنگ در اومد بردیا تو کلاس نشسته بود منم منتظر نشستم بچه ها همگی برن بچه ها رفته بودن زود پاشدم رفتم سر میز بردیا رو به بردیا کردم گفتم:سلام🙂✋
بردیا:گمشو حالتو ندارم من: خوب کارت دارم🙂 بردیا پاشد گفت:تو با من کار داری!!
من:میخواستم بگم واسه کارام گر چه حقت بود ببخش بردیا:حق تو بود؟ من:معلومه که حق با من بود اصلا ولش بگذریم بردیا:واسا ببینم من یه نفرو رد میکنم به شما چه که من رد میکنم! من:خوب دوست عزیز من نمیگم رد نکن میگم آخه این چه رفتاریه با کسایی که رد میکنی تو میکنی🤷♀️ بردیا از جلو میزش اومد کنار رو به روی من قدم قدم نزدیک میشد هر قدمش محکم بود منم قدم قدم میرفتم عقب وقتی داشت قدم قدم می اومد جلو گفت:هویی من اخلاقم خیلی هم درسته اونا اسکولن میان به من پیشنهاد میدن آخه خودت دیدی قیافه داشت؟
۱.۸k
۱۷ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.