[موهای صورتیت]پارت۱۲
[موهای صورتیت]پارت۱۲
.
.
.
دامیان
.
میخاست از رو تخت که بپره پایین که حرکتشو خوندمو دستمو گزاشتم روی پاش
.
(قابل توجه منحرفا منظورش رون پا هست😂)
.
دستمو گزاشتم رو پاش و چونشو گرفتم
من:اینو آویزه گوشت کن کله صورتی همچین مالی هم نیستی که بخام به بوسیدت فکر هم کنم
دستامو کردم تو جیبمو همین جور که به طرف در میرفتم گفتم
من:بهتر از توهم واسم ریخته ولی هیچ کدومتون در حدم نیستین
دروباز کردمو جلوی چشمای متعجبش یه پوزخند زدمو در رو بستم و با قیافه خونسرد میرفتم کلاس میدونستم معلم الان منتظرمه
بازم کله صورتی هه اگه عتماد به نفس اینو کرم خاکی داش الان اژدهای دوسر بود اون از جولیا فکر میکنه که عاشق دو کیلو ارایش رو چشماشم اونم از این کله صورتی که تا یه حرکتی میزنم سکته ناقص و میزنه راستش بخاطر همین میترسونمش قیافش موقع ترسیدن دیدنیه تو همین فکرا بودم که
معلم:دامیان معلم ورزش گفت تمرین امروز رو لغو کنی و بیای تو کلاس معلم منتظرته
من:باشه
رفتم تو کلاس که دخترای کلاس با نا امیدی بهم خیره بودن رفتم نشستم که دنیل گفت
دنیل:دامیان؟
من:بله؟
دنیل:بچه ها میگن تو و انیا تو اتاق بهداشت...
من:اره انیا دوست دخترمه
باگفتن این جمله سر کل بچه های کلاس به سمتم چرخید منم پوکر فیس زل زدم بهشون که همون لحظه........
.
.
..
.
.
.
..
اومدم بگم که باید تا فردا صبر کنید برای پارت بعد😂😂چون واقعا مخم دیگه نمیکشع
.
.
.
دامیان
.
میخاست از رو تخت که بپره پایین که حرکتشو خوندمو دستمو گزاشتم روی پاش
.
(قابل توجه منحرفا منظورش رون پا هست😂)
.
دستمو گزاشتم رو پاش و چونشو گرفتم
من:اینو آویزه گوشت کن کله صورتی همچین مالی هم نیستی که بخام به بوسیدت فکر هم کنم
دستامو کردم تو جیبمو همین جور که به طرف در میرفتم گفتم
من:بهتر از توهم واسم ریخته ولی هیچ کدومتون در حدم نیستین
دروباز کردمو جلوی چشمای متعجبش یه پوزخند زدمو در رو بستم و با قیافه خونسرد میرفتم کلاس میدونستم معلم الان منتظرمه
بازم کله صورتی هه اگه عتماد به نفس اینو کرم خاکی داش الان اژدهای دوسر بود اون از جولیا فکر میکنه که عاشق دو کیلو ارایش رو چشماشم اونم از این کله صورتی که تا یه حرکتی میزنم سکته ناقص و میزنه راستش بخاطر همین میترسونمش قیافش موقع ترسیدن دیدنیه تو همین فکرا بودم که
معلم:دامیان معلم ورزش گفت تمرین امروز رو لغو کنی و بیای تو کلاس معلم منتظرته
من:باشه
رفتم تو کلاس که دخترای کلاس با نا امیدی بهم خیره بودن رفتم نشستم که دنیل گفت
دنیل:دامیان؟
من:بله؟
دنیل:بچه ها میگن تو و انیا تو اتاق بهداشت...
من:اره انیا دوست دخترمه
باگفتن این جمله سر کل بچه های کلاس به سمتم چرخید منم پوکر فیس زل زدم بهشون که همون لحظه........
.
.
..
.
.
.
..
اومدم بگم که باید تا فردا صبر کنید برای پارت بعد😂😂چون واقعا مخم دیگه نمیکشع
۷.۲k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.