عشق اجباری 🩸🔪
عشق اجباری 🩸🔪
P13
ویو ادمین: با چیزی ک هانول گفت همه شکه شدن
.
.
هانول: خب......خب من سرطان دارم
همه: چییییییییی؟!
ب.ک: نه نههههه امکان ندارعع
ب.ج: یعنی چی الکی ک نمیشه
لیسا: نه پدربزرگ🥺
جنی: نمیشه بری خارج کشور😢
هانول: نه نمیشه بستگی به خود آدم ممکن یکی ۶ ماه زنده بمونه یا ممکن ۱۸ ماه فقط من یه خواهشی دارم ازتون
همه: چییییییییی
هانول: خب ..... خ...ب بچه باید باهم ازدواج کنن
بچه ها: چیییییی
لیسا: من ک قبول نمیکنم با این بز ازدواج کنم
جنی: نه من خیلی دلم میخواد با برادر خر تو ازدواج کنم
کوک: ولا
تهیونگ هوشش با خاهر من درست حرف بزن
کوک: احترام خودتو نگه داررررر
هانول: کافیههه(عربده)
بچه ها : سکوت
ب.ج: ولی پدر اینا نمیخوان باهم ازدواج کنن
ب.ک: راست میگه پدر
هانول: همین ک گفتممممم
P13
ویو ادمین: با چیزی ک هانول گفت همه شکه شدن
.
.
هانول: خب......خب من سرطان دارم
همه: چییییییییی؟!
ب.ک: نه نههههه امکان ندارعع
ب.ج: یعنی چی الکی ک نمیشه
لیسا: نه پدربزرگ🥺
جنی: نمیشه بری خارج کشور😢
هانول: نه نمیشه بستگی به خود آدم ممکن یکی ۶ ماه زنده بمونه یا ممکن ۱۸ ماه فقط من یه خواهشی دارم ازتون
همه: چییییییییی
هانول: خب ..... خ...ب بچه باید باهم ازدواج کنن
بچه ها: چیییییی
لیسا: من ک قبول نمیکنم با این بز ازدواج کنم
جنی: نه من خیلی دلم میخواد با برادر خر تو ازدواج کنم
کوک: ولا
تهیونگ هوشش با خاهر من درست حرف بزن
کوک: احترام خودتو نگه داررررر
هانول: کافیههه(عربده)
بچه ها : سکوت
ب.ج: ولی پدر اینا نمیخوان باهم ازدواج کنن
ب.ک: راست میگه پدر
هانول: همین ک گفتممممم
۴.۶k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.