Part4

پرش زمانی.1هفته

جیا.یک هفته میشه که رو زندانی کرده بدون اب و غذا دیگه هیچ جونی برام نمونده

ایلیمدا.اره بخدا که فقط بریم بیرون ببین چیکارش میکنم
جیا. چیکار؟
ایلیمدا.من که نه ولی پلیس اره
جیا. من مطمئنم ادماش نمیزارن بیفته زندان
ایلیمدا. اوهووم
جیا. هق هق(هق هقش واسه گریست)
نویسنده. یک دفعه در به ضرب باز شد و شوگا اومد تو و گفت
شوگا.بُز بیا این هارو در بیار و کار هایی که گفتم رو بکن
شوگا رفت و مرده اون دوتا رو برد داخل یک اتاق. اتاقش قشنگ بود بد نبود که مرده گفت که اجوما براتون لباس و غذا میاره بخورین بعد بیاین پایین
پرش زمانی. بعد از انجام کار ها
جیا. ایلی(مخفف ایلیمدا)ما چرا تو لباس ها گم شدیم
ایلیمدا. خو عصیصم چون برامون بزرگه
جیا. خوب چرا؟
ایلیمدا. چون من گفتم... اخه من چمیدونم تو هم خنگ شدیاا
جیا.راستی میگی. حالا بریم پایین
(عکس لباس رو میزارم)