اسمو نمیگم دیگه یاد دارین
ات: جیمین عشقم فردا لیا میخواد بیاد پیشمون
جیمین:عه من میخواستم تنها باشیم بیب😏
ات: جیمیییییییییییییین
جیمین: ههههه😂باشه چرا اعصبانی میشی
ات: ایشش بریم بخوابیم(کیوت)
جیمین: اوخ خدا هرچی نفسم بگه بریم
میرن میخوابن
صبح
ویو ات
از خواب پاشدم دیدم جیمینم به کیوت ترین شکل ممکن خواب بود
رفتم بیرون و رفتم دست شویی که زنگ در خورد لیا بود
لیا: عههه ات جونم سلام
ات: سلام عشقم
لیا: وای چقد گرم بود (میاد تو)
ات: عه
لیا میخواد بره لباساشو تو اتاق عوض کنه که جیمینو میبینه
لیا: ات این کیه؟
ات: بشین بگم برات(ماجرا رو میگه)
لیا: اوه دختر این هم خوبه هم بد
ات: اره پاشو بریم صبحونه رو اماده کنیم
لیا: اره خوبه
میرن صبحونه رو اماده میکنن و ات میره جیمینو بیدار میکنه
جیمین:صبح بخیر
ات: صبح بخیر جیمین این دوستم لیا لیا جیمین جیمین لیا
لیا: سلام
حیمین: سلام
ات: بریم صبحونه
میرن صبحونه رو میخورن و لیا میره دوش بگیره
جیمین: عشقم چیزی میخوای بگی؟
ات:جیمین امروز بریم بیرون تروخدا بریم شهربازی
جیمین:باشه
ات:عرررر عاشقتم
لپشو میبوسه
جیمین:من این بوس نمی خوام
جیمین لبشو میاره جلو
ات:(خنده و لب جیمینو بوس میکنه)
جیمین:قربون برم عشقم
بعد
صبحونه تموم شد ات و لیا سفره رو جمع میکنن ات با جیمین گیم میزنه چون لیا باید میفرت سرکار ساعت 4میشه اماده میشن میرن شهربازی لیا باهاشون میره بعد ساعت 7میشه
لیا: میگم ات میشه بریم برای من یکم لباش بخریم؟
ات:باشه
میرن به لباس فروشی لیا یه لباس انتخاب میکنه
لیا: ات تو هم یه چیزی بردار
ات: نه نمیخواد
لیا:عهههههههههههههههههههه بیا ببینم
ات:باشه باشه
جیمین: کشمشا کجایین منم بیام پیشتون
که ات جیمینو از لب میبوسه و میگه
ات: عشقم تو همیشه تو قلب منی
جیمینم خوشحال میشه و
لباس هم برا ات میخرن هم برا لیا و حساب میکنن میرن به سمت خونه که
جیمین:بیبی گرل میگم اینو بزاریم خونه بعد منو تو بریم خونه من
ات: بزار لیا هم بیاد
جیمین:ب.. باشه تو ذهنش: اههههه لعنتی
لیا:کجا؟
جیمین:خونه من
لیا:اها
ات:مرسی بیبی موچی
جیمین:(لبخند میزنه ولی داره از تو اتیش میگیره)
میرن خونه جیمین میرسن حیاط
لیا:واو چه خونه قشنگیه
ات:اوهوم
میرن داخل خونه
اجوما:خوش اومدید
جیمین:مرسی
+:خوش اومدی پسرم آهه ببین کی اومده عروسم 😁
ات:سلام خانم پارک حالتون چطوره
+:بهم نگو خانم پارک بگو مامان
ات:باشه...........مامان
+:این خانوم معرفی نمی کنی
ات:آهه دوستم لیا
+:خوش اومدی دخترم فک میکردم خواهرت باشه
لیا: مرسی ممنونم
√:ببین کی اومده خونه خراب کن
لیا:ببخشید این چه طرز حرف زدن؟
√:تو دیگه کی لابد زن سوم جیمینی
لیا:ببخشید خیلی بی احترامه
یونا میاد پایین
ات:یونا تو حالت خوبه جیمین بهم گفت خودکشی کردی
√:از دست شماها خواست خودشو بکشه اما نشد
ات:از تو سوال نپرسیدم الان حالت خوبه یونا
یونا:اره .......
جیمین:عه من میخواستم تنها باشیم بیب😏
ات: جیمیییییییییییییین
جیمین: ههههه😂باشه چرا اعصبانی میشی
ات: ایشش بریم بخوابیم(کیوت)
جیمین: اوخ خدا هرچی نفسم بگه بریم
میرن میخوابن
صبح
ویو ات
از خواب پاشدم دیدم جیمینم به کیوت ترین شکل ممکن خواب بود
رفتم بیرون و رفتم دست شویی که زنگ در خورد لیا بود
لیا: عههه ات جونم سلام
ات: سلام عشقم
لیا: وای چقد گرم بود (میاد تو)
ات: عه
لیا میخواد بره لباساشو تو اتاق عوض کنه که جیمینو میبینه
لیا: ات این کیه؟
ات: بشین بگم برات(ماجرا رو میگه)
لیا: اوه دختر این هم خوبه هم بد
ات: اره پاشو بریم صبحونه رو اماده کنیم
لیا: اره خوبه
میرن صبحونه رو اماده میکنن و ات میره جیمینو بیدار میکنه
جیمین:صبح بخیر
ات: صبح بخیر جیمین این دوستم لیا لیا جیمین جیمین لیا
لیا: سلام
حیمین: سلام
ات: بریم صبحونه
میرن صبحونه رو میخورن و لیا میره دوش بگیره
جیمین: عشقم چیزی میخوای بگی؟
ات:جیمین امروز بریم بیرون تروخدا بریم شهربازی
جیمین:باشه
ات:عرررر عاشقتم
لپشو میبوسه
جیمین:من این بوس نمی خوام
جیمین لبشو میاره جلو
ات:(خنده و لب جیمینو بوس میکنه)
جیمین:قربون برم عشقم
بعد
صبحونه تموم شد ات و لیا سفره رو جمع میکنن ات با جیمین گیم میزنه چون لیا باید میفرت سرکار ساعت 4میشه اماده میشن میرن شهربازی لیا باهاشون میره بعد ساعت 7میشه
لیا: میگم ات میشه بریم برای من یکم لباش بخریم؟
ات:باشه
میرن به لباس فروشی لیا یه لباس انتخاب میکنه
لیا: ات تو هم یه چیزی بردار
ات: نه نمیخواد
لیا:عهههههههههههههههههههه بیا ببینم
ات:باشه باشه
جیمین: کشمشا کجایین منم بیام پیشتون
که ات جیمینو از لب میبوسه و میگه
ات: عشقم تو همیشه تو قلب منی
جیمینم خوشحال میشه و
لباس هم برا ات میخرن هم برا لیا و حساب میکنن میرن به سمت خونه که
جیمین:بیبی گرل میگم اینو بزاریم خونه بعد منو تو بریم خونه من
ات: بزار لیا هم بیاد
جیمین:ب.. باشه تو ذهنش: اههههه لعنتی
لیا:کجا؟
جیمین:خونه من
لیا:اها
ات:مرسی بیبی موچی
جیمین:(لبخند میزنه ولی داره از تو اتیش میگیره)
میرن خونه جیمین میرسن حیاط
لیا:واو چه خونه قشنگیه
ات:اوهوم
میرن داخل خونه
اجوما:خوش اومدید
جیمین:مرسی
+:خوش اومدی پسرم آهه ببین کی اومده عروسم 😁
ات:سلام خانم پارک حالتون چطوره
+:بهم نگو خانم پارک بگو مامان
ات:باشه...........مامان
+:این خانوم معرفی نمی کنی
ات:آهه دوستم لیا
+:خوش اومدی دخترم فک میکردم خواهرت باشه
لیا: مرسی ممنونم
√:ببین کی اومده خونه خراب کن
لیا:ببخشید این چه طرز حرف زدن؟
√:تو دیگه کی لابد زن سوم جیمینی
لیا:ببخشید خیلی بی احترامه
یونا میاد پایین
ات:یونا تو حالت خوبه جیمین بهم گفت خودکشی کردی
√:از دست شماها خواست خودشو بکشه اما نشد
ات:از تو سوال نپرسیدم الان حالت خوبه یونا
یونا:اره .......
۱۳.۴k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.