جونگکوک خودش رو به سعرعت نور رسوند به ماشین ا. ت اینا ولی
جونگکوک خودش رو به سعرعت نور رسوند به ماشین ا. ت اینا ولی نباید ضایع باشه چرا چون که انا نباید بوی ببرند وگر نه نمی زارند که ا. ت رو ببینه
جونگکوک: سلام عمو سلام زن عمو
جونگکوک که خیلی دوست داشت ا. ت رو هم بغل کنه ولی با فکر اینه داره عشقش رو بیشتر میکنه از ا. ت دور شد و به سمت خونه ای خودشون رفت و مادر و پدر خودش رو صدا زد و با خانواده ای ا. ت داخل شد
م. ک: وای خیلی وقت بود که هم دیگه رو ندیده بودیم
م. ا: اره واقعا هروقت به سوهو میگفتم میگفت نه
جونگکوک خیلی ناراحت بود چون با ا. ت احوال پرسی نکرده بود
جونگکوک: ا. ت
ا. ت: بله
جونگکوک: میای بریم اتاق
ا. ت: چرا
جونگکوک: هیچی فقط می خوا
ب. ا: لازم نکرده(عصبی)
جونگکوک: ببخشید عمو
ب. ک: خوب چه عیبی دار شاید از هم خوششون امد باهم ازدواج کردن
ب. ا: دادش بسه اصلا شوخی با مزه ای نیست
جونگکوک: بابا بخیال
(بابای کوک میدونه که کوک عاشق ا. ت هست برای همین اصرار کرد)
جونگکوک: سلام عمو سلام زن عمو
جونگکوک که خیلی دوست داشت ا. ت رو هم بغل کنه ولی با فکر اینه داره عشقش رو بیشتر میکنه از ا. ت دور شد و به سمت خونه ای خودشون رفت و مادر و پدر خودش رو صدا زد و با خانواده ای ا. ت داخل شد
م. ک: وای خیلی وقت بود که هم دیگه رو ندیده بودیم
م. ا: اره واقعا هروقت به سوهو میگفتم میگفت نه
جونگکوک خیلی ناراحت بود چون با ا. ت احوال پرسی نکرده بود
جونگکوک: ا. ت
ا. ت: بله
جونگکوک: میای بریم اتاق
ا. ت: چرا
جونگکوک: هیچی فقط می خوا
ب. ا: لازم نکرده(عصبی)
جونگکوک: ببخشید عمو
ب. ک: خوب چه عیبی دار شاید از هم خوششون امد باهم ازدواج کردن
ب. ا: دادش بسه اصلا شوخی با مزه ای نیست
جونگکوک: بابا بخیال
(بابای کوک میدونه که کوک عاشق ا. ت هست برای همین اصرار کرد)
۱۴.۳k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.