♕o(was your cousin until.....)o♕
♕o(was your cousin until.....)o♕
♕ o( part_①③ )o♕
جیا: پد... مامان!
ا.ت: جیا
جیا*خوشحال دوید و رفت توی بغل ا.ت*
میشد سوختن کوک رو حس کرد فکر کنم خیلی اذیتش کردم
ا.ت: پرنسسم جیا عزیز دلم
جیا: مامان برگشتی پیشم
ا.ت نگاهی به جونگکوک انداخت و گفت: اره فرشتم
جونگکوک لبخند ریزی که صاف دیده نمیشد گوشه ی لبش نشست
جیا از ا.ت جدا شد
جیا: پس بیاین بریم باهم شام بخوریمممم.... و پدر بابت رفتار امروزم عذر میخوام
جونگکوک: اشکال نداره جیا منم سخت گیری کردم
لبخندی روی لب دوتاشون نشست
ا.ت: خب جیا تو برو بشین سر میز غذا خوری من و بابات هم الان میایم
جیا: چشم
و جیا رفت
ا.ت: نمیخوام خوشحالی جیا رو خراب کنم برای همین به یه شرط اینجا میمونم تا بتونم ببخشمت
جونگکوک: هرچی بگی قبوله
ا.ت: تهیونگ و ازاد کنی و باهاش کاری نداشته باشی
جونگکوک: قبوله ولی منم شرط هایی دارم
ا.ت: چی؟
جونگکوک: اگه سعی داشت بلایی سر تو یا جیا بیاره خودم میکش....
ا.ت: هیش...باشه
جونگکوک: بریم جیا منتظره
ا.ت: راستی اون زن کی بود
جونگکوک: اون خدمتکاریه که بعد رفتن تو استخدامش کردیم اونو مثل مادر خودم میدونم باهاش مهربون باش جیا اونو خیلی دوست داره یه مدت کاری براش پیش اومد و نتونست بیاد و امشب برگشته
ا.ت: اوهوم
...........
جیا: مامان باید امشب پیش من بخوابه
جونگکوک: جیا مامانت شب پیش بابات میخوابه
ا.ت: من میخوام رو کاناپه بخوابممم
جیا: نهه مامان امشب میاد پیش من
جونگکوک: نچ زنمه باید پیش من بخوابه
جیا: مامانمه باید پیشم بخوابم
جونگکوک: باید پیش م....
ا.ت: واییی بسه اصلا پیش جیا میخوابم
جیا: ارههههه
جونگکوک: نه نمیشه... اجوما
اجوما: اتاق امادست
جونگکوک: مرسی
ا.ت و جیا:؟؟؟
جونگکوک: امشب ا.ت وسط من و جیا میخوابه
ا.ت: مگه من عروسکممم
جونگکوک: عروسک منی
جیا: نخیر مال منه
ا.ت: اوفففف باشه اصلا امشب وسط دوتاتون میخوابم
.....
ا.ت: میدونید که دارم خفه میشم
جونگکوک: بعد عمری دارم بغل زنم میخوابم عادیه
جیا: دارم برای دومین بار پیش مامانم میخوابم
ا.ت: هعییی
جونگکوک: شبتون به زیبایی من
جیا: شب بخیر بابا ومامان
ا.ت: شبتون بخیر
.........
صبح
ا.ت ویو
با حس نوازش سرم از خواب بیدار شدم میدونستم جونگکوکه بازم تو خواب کرمم گرفته بود یجوری با عشق به کوک صبح بخیر گفتم که باور کرد ولی یهو با پا زدم تو شکم عضلاتیش که از تخت پرت شد پایین(دوستان این سه تا روی یه تخت خیلی بزرگ خوابیدن داخل یه اتاق جدا)
جونگکوک: اخخخخ روانی مگه کرم داری
یعنی پاره شدم از خنده که جیا از خواب بیدار شد
♕ o( part_①③ )o♕
جیا: پد... مامان!
ا.ت: جیا
جیا*خوشحال دوید و رفت توی بغل ا.ت*
میشد سوختن کوک رو حس کرد فکر کنم خیلی اذیتش کردم
ا.ت: پرنسسم جیا عزیز دلم
جیا: مامان برگشتی پیشم
ا.ت نگاهی به جونگکوک انداخت و گفت: اره فرشتم
جونگکوک لبخند ریزی که صاف دیده نمیشد گوشه ی لبش نشست
جیا از ا.ت جدا شد
جیا: پس بیاین بریم باهم شام بخوریمممم.... و پدر بابت رفتار امروزم عذر میخوام
جونگکوک: اشکال نداره جیا منم سخت گیری کردم
لبخندی روی لب دوتاشون نشست
ا.ت: خب جیا تو برو بشین سر میز غذا خوری من و بابات هم الان میایم
جیا: چشم
و جیا رفت
ا.ت: نمیخوام خوشحالی جیا رو خراب کنم برای همین به یه شرط اینجا میمونم تا بتونم ببخشمت
جونگکوک: هرچی بگی قبوله
ا.ت: تهیونگ و ازاد کنی و باهاش کاری نداشته باشی
جونگکوک: قبوله ولی منم شرط هایی دارم
ا.ت: چی؟
جونگکوک: اگه سعی داشت بلایی سر تو یا جیا بیاره خودم میکش....
ا.ت: هیش...باشه
جونگکوک: بریم جیا منتظره
ا.ت: راستی اون زن کی بود
جونگکوک: اون خدمتکاریه که بعد رفتن تو استخدامش کردیم اونو مثل مادر خودم میدونم باهاش مهربون باش جیا اونو خیلی دوست داره یه مدت کاری براش پیش اومد و نتونست بیاد و امشب برگشته
ا.ت: اوهوم
...........
جیا: مامان باید امشب پیش من بخوابه
جونگکوک: جیا مامانت شب پیش بابات میخوابه
ا.ت: من میخوام رو کاناپه بخوابممم
جیا: نهه مامان امشب میاد پیش من
جونگکوک: نچ زنمه باید پیش من بخوابه
جیا: مامانمه باید پیشم بخوابم
جونگکوک: باید پیش م....
ا.ت: واییی بسه اصلا پیش جیا میخوابم
جیا: ارههههه
جونگکوک: نه نمیشه... اجوما
اجوما: اتاق امادست
جونگکوک: مرسی
ا.ت و جیا:؟؟؟
جونگکوک: امشب ا.ت وسط من و جیا میخوابه
ا.ت: مگه من عروسکممم
جونگکوک: عروسک منی
جیا: نخیر مال منه
ا.ت: اوفففف باشه اصلا امشب وسط دوتاتون میخوابم
.....
ا.ت: میدونید که دارم خفه میشم
جونگکوک: بعد عمری دارم بغل زنم میخوابم عادیه
جیا: دارم برای دومین بار پیش مامانم میخوابم
ا.ت: هعییی
جونگکوک: شبتون به زیبایی من
جیا: شب بخیر بابا ومامان
ا.ت: شبتون بخیر
.........
صبح
ا.ت ویو
با حس نوازش سرم از خواب بیدار شدم میدونستم جونگکوکه بازم تو خواب کرمم گرفته بود یجوری با عشق به کوک صبح بخیر گفتم که باور کرد ولی یهو با پا زدم تو شکم عضلاتیش که از تخت پرت شد پایین(دوستان این سه تا روی یه تخت خیلی بزرگ خوابیدن داخل یه اتاق جدا)
جونگکوک: اخخخخ روانی مگه کرم داری
یعنی پاره شدم از خنده که جیا از خواب بیدار شد
۱۹.۶k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.