خواهربرادری(session2)part5
خواهربرادری(session)part5
هایون ویو
کوک:معرفی نمیکنی؟
جی هوپ:عا ایشون الیناعع همسرم
هایون:وات د فاک
چییییییی امکان نداره خیلی نامردییییه چرا به من نگفتتتتتتت نههههههههه دلم میخاد بزنمش دختره ییییی...............................بوق بوق چرا قفل شدم چرا نمیتونم هیچ عکس العملی نشون بدم با دو از اتاق خارج شدم حتی تنفس هم واسم سخت بود میون اون همه مهمون با چشمای بغض آلود بدو رفتم سمت در درو واسم باز کردن فقط نیاز به تنهایی داشتم اینقد رفتم تا رسیدم به یه صندلی که میشه گفت تاب بود(اسمشو نمدنم)دستام و گذاشتم رو زانوهام و نفس نفس میزدم پاهام سست شدم کنترل بدنم دست خودم نبود چرا؟چرا واقعا؟چرا دارم بخاطر خوشبختی داداشم غصه میخورم؟واقعا که واسه خودم متاسفم دیگ نتونستم رو پاهام بایستم بدون توقف حتی واسه یه ثانیه دستام و از رو پام برداشتم تا برای زمین خوردن آماده شم اما یکی مانع افتادنم شد
تهیونگ:چرا حواست به خودت نیست؟
هایون:تهیونگ..تو اینجا چیکار مکنی؟
تهیونگ:اومدم مهمونی مگه نمبنی؟
هایون:میدونم...ولی خب تو.....
تهیونگ:ولش بعدا واست توضیح میدم!چی شده چرا اینجوری شدی
هایون:هیچی
تهیونگ:نگام کن
هایون:ها؟
تهیونگ:میگم نگاه کن(داد)
هایون:چته چرا داد میزنی بیا نگاه کردم ها؟
تهیونگ:این چشایی ک من میبینم یه غم خاصی توشون پنهانه مگه نه؟
هایون:زد زیر گریه
تهیونگ:بیبی..(بغلش کرد)
هایون:تهیونگاااااااااااا(عر زدن)
تهیونگ:کوفت سر هر چی گریه میکنی بنال ببینم چته
هایون:عوضیییییی(از بغلش دراومد زد تو سرش)
تهیونگ:وحشیییییی
هایون:گمشو از جلو چشام
جیمین ویو
هیچوقت فکر نمیکردم هایون اینکارو کنه مگه میشه اصا با عقل جور درنمیاد
جیمین:عا من میرم دنبالش
جی هوپ:نمیخاد خودم میرم
جیمین:مطمینی؟
جی هوپ:آره
جی هوپ ویو
بعد از اینکه جواب جیمین پ دادم رفتم دنبال هایون از بین این جمعیت پیداش نکردم و نخواهم کرد فک کنم رفته بیرون واقعا قصدش از این کاراش چیه واقعا میخان بهش توجه کنن خب الان همه توجه ها به اونه وای اصن حال ندارم...کجاس این وایسا ببینم اونا کین اون هایونه...
جی هوپ:اون پسره..........
جونگ کوک:تهیونگه!(قیافش اون موقع😐)
جی هوپ:.....پسر ترسیدم!!! چته؟
کوک:کجام ترسناکه؟
جی هوپ:ای خدا توعم اضاف شدی
کوک:حالا هرچی
جی هوپ:گفتی این کیه؟
کوک:تهیونگ دوس پسر اون دختره ی احمق
جی هوپ:دختره ی احمق؟هایون؟
کوک:خوده موزی شه
جی هوپ:خدایا تو داداشی یا کافر
کوک:هردو(و رفت)
جیهوپ:درو باز کردم و رفتم سمتشون هایون و صدا کردم با استرس برگشت سمتم...
جی هوپ:هایونا
هایون:..............
ادامه پارت بعد
هایون ویو
کوک:معرفی نمیکنی؟
جی هوپ:عا ایشون الیناعع همسرم
هایون:وات د فاک
چییییییی امکان نداره خیلی نامردییییه چرا به من نگفتتتتتتت نههههههههه دلم میخاد بزنمش دختره ییییی...............................بوق بوق چرا قفل شدم چرا نمیتونم هیچ عکس العملی نشون بدم با دو از اتاق خارج شدم حتی تنفس هم واسم سخت بود میون اون همه مهمون با چشمای بغض آلود بدو رفتم سمت در درو واسم باز کردن فقط نیاز به تنهایی داشتم اینقد رفتم تا رسیدم به یه صندلی که میشه گفت تاب بود(اسمشو نمدنم)دستام و گذاشتم رو زانوهام و نفس نفس میزدم پاهام سست شدم کنترل بدنم دست خودم نبود چرا؟چرا واقعا؟چرا دارم بخاطر خوشبختی داداشم غصه میخورم؟واقعا که واسه خودم متاسفم دیگ نتونستم رو پاهام بایستم بدون توقف حتی واسه یه ثانیه دستام و از رو پام برداشتم تا برای زمین خوردن آماده شم اما یکی مانع افتادنم شد
تهیونگ:چرا حواست به خودت نیست؟
هایون:تهیونگ..تو اینجا چیکار مکنی؟
تهیونگ:اومدم مهمونی مگه نمبنی؟
هایون:میدونم...ولی خب تو.....
تهیونگ:ولش بعدا واست توضیح میدم!چی شده چرا اینجوری شدی
هایون:هیچی
تهیونگ:نگام کن
هایون:ها؟
تهیونگ:میگم نگاه کن(داد)
هایون:چته چرا داد میزنی بیا نگاه کردم ها؟
تهیونگ:این چشایی ک من میبینم یه غم خاصی توشون پنهانه مگه نه؟
هایون:زد زیر گریه
تهیونگ:بیبی..(بغلش کرد)
هایون:تهیونگاااااااااااا(عر زدن)
تهیونگ:کوفت سر هر چی گریه میکنی بنال ببینم چته
هایون:عوضیییییی(از بغلش دراومد زد تو سرش)
تهیونگ:وحشیییییی
هایون:گمشو از جلو چشام
جیمین ویو
هیچوقت فکر نمیکردم هایون اینکارو کنه مگه میشه اصا با عقل جور درنمیاد
جیمین:عا من میرم دنبالش
جی هوپ:نمیخاد خودم میرم
جیمین:مطمینی؟
جی هوپ:آره
جی هوپ ویو
بعد از اینکه جواب جیمین پ دادم رفتم دنبال هایون از بین این جمعیت پیداش نکردم و نخواهم کرد فک کنم رفته بیرون واقعا قصدش از این کاراش چیه واقعا میخان بهش توجه کنن خب الان همه توجه ها به اونه وای اصن حال ندارم...کجاس این وایسا ببینم اونا کین اون هایونه...
جی هوپ:اون پسره..........
جونگ کوک:تهیونگه!(قیافش اون موقع😐)
جی هوپ:.....پسر ترسیدم!!! چته؟
کوک:کجام ترسناکه؟
جی هوپ:ای خدا توعم اضاف شدی
کوک:حالا هرچی
جی هوپ:گفتی این کیه؟
کوک:تهیونگ دوس پسر اون دختره ی احمق
جی هوپ:دختره ی احمق؟هایون؟
کوک:خوده موزی شه
جی هوپ:خدایا تو داداشی یا کافر
کوک:هردو(و رفت)
جیهوپ:درو باز کردم و رفتم سمتشون هایون و صدا کردم با استرس برگشت سمتم...
جی هوپ:هایونا
هایون:..............
ادامه پارت بعد
۱۰.۴k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.