داستان نیمه شب بارانی پارت 2

جو خیلی سنگین بود همه ساکت بودن تا اینکه جنی سکوت رو می‌شکنه
جنی:شنیدم قراره هشت نفره شید
جیمین: نه خیر گروه ما هفت نفره باقی میمونه ما تو همه مصاحبه هامون گفتیم عضو هشتم برای بی تی اس امکان پذیر نیست (اینو واقعا تو یه مصاحبه شون گفتن خوششون نمیاد هشت نفره شن)
جنی:من که چیزی نگفتم فقط سوال کردم آخه بیگ هیت بیانیه داده
کوک:بیگ هیت واسه خودش بیانیه داده اونجا ما قانون میزاریم نه اونا مام میگیم عضو هشتمی در کار نیست
جیسو:شماها اصلا اونو دیدین شاید نظرتون عوض بشه
رزی:راس میگه شماها حتی اونو نمی‌شناسید
جی هوپ:بشناسیمم بی تی اس نباید هشت نفره بشه ما هفت نفر کسی رو به عنوان عضو هشتم هرگز نمی‌پذیریم
لیسا:ولی ما که میپزیریم تازه خیلی هم دختر نازیه عضو پنجم رو میگم ما خیلی ازش خوشمون میاد خیلی هم با استعداده خیلی هم دوسش داریم
جیمین یه نیش خند میزنه و میگه: ناز
وی:آدما باهم فرق میکنن این دلیل نمیشه که چون شماها مشکلی ندارید ماهم مشکلی نداشته باشیم
جنی:ول کنین بابا ما چجوری بریم کمپانی voia جونم الان منتظره
نامجون:voia کیه دیگه
رزی:هم گروهی جدید دیگه
جیمین:اول میریم کمپانی ما بعد از در مخفی کمپانی با یه ون دیگه میرین کمپانی خودتون البته باکلی خدمه و اینا که اگه یکی دید تعقیب تون کرد فکر کنه جابجایی خدمه هاس همین
لیسا:تو باید کارآگاه میشدی نه آیدل
جیمین:من یه هنرمندم نه آیدل
وی:ناراحت نشو خوشش نمیاد بهش بگن آیدل
جنی:حق داره خوب
میرسن کمپانی و خداحافظی میکنن و دخترا میرن وای جی
ولی قصه همین جا تموم نمیشه سرنوشت این دوتا گروه به شدت به هم گره خورده
جیمین کیف شو باز میکنه گوشی شو برداره که : نهههههههههه این کیف من نیست
نامجون : کو ببینم اِ این کیف جنیه کیفا تون شکل هم بوده جابه‌جا شدن حتما
جیمین:جا به جا حالا چیکار کنم من
کوک:آقای کار آگاه با همون کارآگاه بازیات برو بیارش خوب کارت گره میوفته ها نا سلامتی همه چیت تو اون گوشیه
جیمین میره تا به کمپانی میرسه رئیس وای جی تا جیمین رو میبینه کلی زوق میکنه و بالا پایین میپره کلی از کمپانیش میگه و راه هایی که میتونه قرارداد اونو به وای جی منتقل کنه ولی جیمین فقط یه کلمه میگه:جنی جنی کجاس کارش دارم
رئیس میگه:بفرمایین تو این اتاقه
تا اینکه چشمای جیمین رویه دختر قفل میشه پاهاش سست میشن داره گریش میگیره :اوووون اون کیه
رییس:اون عضو پنجمه وویا ایرانیه البته توی یکی از پرورشگاه های انگلیس بزرگ شده ولی فارسی بلده البته بهش گفتن ایرانیه هنوز
لیسا زود مبپره وسط حرفش و با یه اخم گنده میگه:گروه خونی و تایم wc بانو رم میگی یا بگم
جیمین: سلام من جیمین هستم عضو بی تی اس
وویا:میشناسم تون من فن شما هستم ببخشین کره ایم خوب نیست
جنی:کیفت مرسی که کیفمو آوردی
جیمین:وویا میخوای با من بیای بهت آیدل شدنو یاد بدم
لیسا:تو که آیدل نبودی چی شد یهو متحول شدی
جیمین با یه چشم غره جواب میده:فضولیش به تو یکی نیومده
وویا:وای جدی مرسی..وای ببخشین به فارسی گفتم ...ممنونم من میام البته که میام
جیمین :خوب بیا دیگه بیا بریم
وویا:الان؟
جیمین رو میکنه به رئیس کمپانی:یعنی نمیشه من میخواستم باهاتون همکاری کنم (الکی) حیف شد
رئیس: چرا که نه قبوله
جیمین:این شماره منه هر کاری قرار بود انجام بده واسه من بفرستین خودم آمادش میکنم سولوشم خودم تهیه کنندگی میکنم
رییس:عالیه منم با بیگ هیت حرف میزنم
وویا:خوب پس منم میام دیگه
جیمین :ما رفتیم خدافظ
لیسا: چرا من از این رئیس خوشم نمیاد خیلی رومخه
رزی:وویا رفت
جنی:خاک تو سرت رزی تو باز دختر دیدی شل شدی
جیسو که تازه از راه رسیده بود گفت:اِ پس وویا..
لیسا : با جیمین رفت
جیسو:باکی
جنی:بهت میگم حالا

نویسنده خودم:تارا
قسمت بعدی به زودی اگه لایک ها زیاد باشن
نظر یادتون نره