p: 3
p: 3
رفتم زنگ زدم به دختر خالم که برداشت
نکته 🍓 : دختر خاله ا.ت 25 سالشه
مکالمشون : 👇
( علامت ها : ا.ت : _ / تهیونگ : / دختر خاله : = / )
= : سلام قشنگم خوبی
_سلام عزیزم ممنون تو خوبی
= اره خوبم جان قشنگم کاری داشتی
_ راستش خواستم بگم میشه یه چند روزی بیام اونجا بمونم
= اره چرا که نه بعد سال ها همو ببینیم پس فردا اینجا باش
_ اوکی حتما مرسی بای
= بای گلم ( قطع کرد)
_ خب اینم از این پاشدم رفتم کتاب رو گذاشتم تو کتابخونه و رفتم چمدونو باز کردم و لباس هامو گذاشتم و برای فردا یه بلیط هواپیما از سئول تا بوسان گرفتم و رفتم خوابیدم
ویو تهیونک :
خب خب خانم گل پس میخوای بری مسافرت همه جا باهات میام رفتم به بادیگاردام گفتم که برای فردا توی فرودگاه اماده باشن
ویو ا.ت :
صبح پاشدم رفتم ws کارای مربوط رو کردم رفتم پایین و صبحونه خوردم و رفتم چمدونو گذاشتم تو ماشین و راهی فرودگاه شدم رفتم و بلیط رو خریدم و نشستم تو نوبط که دوباره موهام کشیده شد وای بازم این نچسب
های عسلم
_ من عسل تو نیستم
هستی
_ نیستی
حالا هر چقدر میخوای غر بزن خوشگلم من تورو خیلی دوست دارم
_ ببین من از تو... ( حرفش با صدای علمیه پرواز قطع شد)
& پرواز به سمت بوسان
_ پاشدم رفتم طرف هواپیما دیدم تهیونگ اون گوشه وایساده مثل اینکه ناراحته اخی... یعنی چی اخی ولش کن بابا رفتم سوار هواپیما شدم و رفتم سمت شیشه دیدم داره برام دست تکون میده بهش محل ندادم اما چرا اظطراب و دلواپسی یه گوشه قبلم داشتم که نمیدونم برای چی بود. هنزفری ر برداشتم وصل کردم و اهنگ گوش دادم بعد 2 ساعت رسیدم و پیاده شدم دیدم دختر خالم داره برام دست تکون میده رفتم سریع و بغلش کردم و
= ا.ت چقدر بزرگ شدی پشمام
_ تو هم خیلی بزرگ و خشگل شدی
= مرسی عشقم بیا بریم بدو
چمدونم رو داخل ماشین گذاشتم و راهی خونه شدیم. قتی رسیدیم رفتیم داخل وای خدا. خونه بزرگ اما قشنگو زیبا رفتیم طبقه بالا در اتاقی رو باز کرد
= ا.ت بیا اینم اتاقت البته اگر دوستش نداری بگو یکی دیگه بهت بدم
_ نه اتفاقا خیلیم خوشگله مرسی
= خواهش میکنم پس من میرم پایین شبم برای شام صدات میکنم و از فردا کلی میریم بیرون اوک
_ اوکی بای
اتاقش تمرین صورتی کم رنگ بود. خیلی خوشگل بود دوست داشتم رفتم لباسام رو توی کمد چیدم که انگار صدای برخورد چیزی رو به پنجره شنیدم رفتم پرده رو زدم کنار و دیدم بله خود عو*ضیشه چطور پیدام کرد اه نگاه داره برام دستم تکون میده پرده رو کشیدم و رفتم رو تخت دراز کشیدم و یکمی خوابیدم .
بچه ها دو پارت گذاشتم 🍒💕
شرایط :
30 لایک
30 کامنت
رفتم زنگ زدم به دختر خالم که برداشت
نکته 🍓 : دختر خاله ا.ت 25 سالشه
مکالمشون : 👇
( علامت ها : ا.ت : _ / تهیونگ : / دختر خاله : = / )
= : سلام قشنگم خوبی
_سلام عزیزم ممنون تو خوبی
= اره خوبم جان قشنگم کاری داشتی
_ راستش خواستم بگم میشه یه چند روزی بیام اونجا بمونم
= اره چرا که نه بعد سال ها همو ببینیم پس فردا اینجا باش
_ اوکی حتما مرسی بای
= بای گلم ( قطع کرد)
_ خب اینم از این پاشدم رفتم کتاب رو گذاشتم تو کتابخونه و رفتم چمدونو باز کردم و لباس هامو گذاشتم و برای فردا یه بلیط هواپیما از سئول تا بوسان گرفتم و رفتم خوابیدم
ویو تهیونک :
خب خب خانم گل پس میخوای بری مسافرت همه جا باهات میام رفتم به بادیگاردام گفتم که برای فردا توی فرودگاه اماده باشن
ویو ا.ت :
صبح پاشدم رفتم ws کارای مربوط رو کردم رفتم پایین و صبحونه خوردم و رفتم چمدونو گذاشتم تو ماشین و راهی فرودگاه شدم رفتم و بلیط رو خریدم و نشستم تو نوبط که دوباره موهام کشیده شد وای بازم این نچسب
های عسلم
_ من عسل تو نیستم
هستی
_ نیستی
حالا هر چقدر میخوای غر بزن خوشگلم من تورو خیلی دوست دارم
_ ببین من از تو... ( حرفش با صدای علمیه پرواز قطع شد)
& پرواز به سمت بوسان
_ پاشدم رفتم طرف هواپیما دیدم تهیونگ اون گوشه وایساده مثل اینکه ناراحته اخی... یعنی چی اخی ولش کن بابا رفتم سوار هواپیما شدم و رفتم سمت شیشه دیدم داره برام دست تکون میده بهش محل ندادم اما چرا اظطراب و دلواپسی یه گوشه قبلم داشتم که نمیدونم برای چی بود. هنزفری ر برداشتم وصل کردم و اهنگ گوش دادم بعد 2 ساعت رسیدم و پیاده شدم دیدم دختر خالم داره برام دست تکون میده رفتم سریع و بغلش کردم و
= ا.ت چقدر بزرگ شدی پشمام
_ تو هم خیلی بزرگ و خشگل شدی
= مرسی عشقم بیا بریم بدو
چمدونم رو داخل ماشین گذاشتم و راهی خونه شدیم. قتی رسیدیم رفتیم داخل وای خدا. خونه بزرگ اما قشنگو زیبا رفتیم طبقه بالا در اتاقی رو باز کرد
= ا.ت بیا اینم اتاقت البته اگر دوستش نداری بگو یکی دیگه بهت بدم
_ نه اتفاقا خیلیم خوشگله مرسی
= خواهش میکنم پس من میرم پایین شبم برای شام صدات میکنم و از فردا کلی میریم بیرون اوک
_ اوکی بای
اتاقش تمرین صورتی کم رنگ بود. خیلی خوشگل بود دوست داشتم رفتم لباسام رو توی کمد چیدم که انگار صدای برخورد چیزی رو به پنجره شنیدم رفتم پرده رو زدم کنار و دیدم بله خود عو*ضیشه چطور پیدام کرد اه نگاه داره برام دستم تکون میده پرده رو کشیدم و رفتم رو تخت دراز کشیدم و یکمی خوابیدم .
بچه ها دو پارت گذاشتم 🍒💕
شرایط :
30 لایک
30 کامنت
۸.۷k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.