عشق سخت
part ¹⁹
امروز صبح که داشتم میرفتم شرکت احساس کردم یکی داره تعقیبم میکنه ، بهش اهمیت ندادم. وقتی رسیدم شرکت جیسو گفت که یک مرد مسن داخل سالن هست ، تعجب کردم ، رفتم سمت سالن که دیدم یک مرد با پالتوی قهوهای و شلوار مشکی بود و خط های سفید به خوبی تو موهایش دیده میشد اما پشت به من بود و چهره اش دیده نمیشد . صدامو صاف کردم .
/ ببخشید
برگشت سمتم ، وااای خدای من چقدر این آقا شکل تهیونگ است ، انگار تهیونگ رو ۳۰ سال پیر کرده بودند .
پدر ت : سلام دخترم ، کیم سوبین هستم پدر تهیونگ
/ اوه سلام کیم خیلی خوش آمدید ، بفرمایید
راهنماییش کردم سمت اتاقم ، روی نزدیک ترین صندلی روی به میزم نشست ، رفتم نزدیکش و به صندلیم اشاره کردم و گفتم
/ بفرمایید اینجا بنشینید
پدر ت: ممنون
رفتم روی صندلی کنارش نشستم و نگاهی به چشمام کرد و گفت
پدر ت: نمیخوام زیاد وقتتو بگیرم ، در مورد تهیونگ میخوام صحبت کنم
/ بفرمایید
پدر ت: میخواستم بدونم تهیونگ رو واقعا دوست داری ؟
یکم خجالت کشیدم
پدر ت: با من راحت باش
/ بله ، دوستش دارم
پدر ت: خوبه ، ببین دخترم تا موقعی که با پسرم هستی و بهش عشق بورزی علاوه بر تهیونگ همیشه رو من حساب کن ولی در غید این صورت اگر دل پسرمو بشکنی منو یکی از دشمنای سر سختت بدون .
/ ب ب بله حق با شماست
پدر ت: وقتت رو نمیگیرم دخترم
/ این چه حرفیه
امروز صبح که داشتم میرفتم شرکت احساس کردم یکی داره تعقیبم میکنه ، بهش اهمیت ندادم. وقتی رسیدم شرکت جیسو گفت که یک مرد مسن داخل سالن هست ، تعجب کردم ، رفتم سمت سالن که دیدم یک مرد با پالتوی قهوهای و شلوار مشکی بود و خط های سفید به خوبی تو موهایش دیده میشد اما پشت به من بود و چهره اش دیده نمیشد . صدامو صاف کردم .
/ ببخشید
برگشت سمتم ، وااای خدای من چقدر این آقا شکل تهیونگ است ، انگار تهیونگ رو ۳۰ سال پیر کرده بودند .
پدر ت : سلام دخترم ، کیم سوبین هستم پدر تهیونگ
/ اوه سلام کیم خیلی خوش آمدید ، بفرمایید
راهنماییش کردم سمت اتاقم ، روی نزدیک ترین صندلی روی به میزم نشست ، رفتم نزدیکش و به صندلیم اشاره کردم و گفتم
/ بفرمایید اینجا بنشینید
پدر ت: ممنون
رفتم روی صندلی کنارش نشستم و نگاهی به چشمام کرد و گفت
پدر ت: نمیخوام زیاد وقتتو بگیرم ، در مورد تهیونگ میخوام صحبت کنم
/ بفرمایید
پدر ت: میخواستم بدونم تهیونگ رو واقعا دوست داری ؟
یکم خجالت کشیدم
پدر ت: با من راحت باش
/ بله ، دوستش دارم
پدر ت: خوبه ، ببین دخترم تا موقعی که با پسرم هستی و بهش عشق بورزی علاوه بر تهیونگ همیشه رو من حساب کن ولی در غید این صورت اگر دل پسرمو بشکنی منو یکی از دشمنای سر سختت بدون .
/ ب ب بله حق با شماست
پدر ت: وقتت رو نمیگیرم دخترم
/ این چه حرفیه
۲.۷k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.