رمان خواهران و برادران
#رمان خواهران و برادران
پارت ۱
#اوگلجان: ایبیکه بدو بیا دیگه روز اول مدرسه دیرمون شد بابا 🙂
#ایبیکه: وایسا اوگلجان دارم ارایش میکنم ❤️
#اوگلجان:اصلا از کارا این دخترا سر در نمیارم😅
#عمر : صبح بخیر پسر عمو
#اوگلجان: صبح تو هم بخیر 🫂
#ایبیکه: من اومدم بزنید بریم عمر اسیه کجاست؟؟
#عمر: داره حاضر میشه🙂
#اسیه: من اومدم
#عمر و اوگلجان: بزنید بریم....
ادامه دارد در پارت بعد.....
پارت ۱
#اوگلجان: ایبیکه بدو بیا دیگه روز اول مدرسه دیرمون شد بابا 🙂
#ایبیکه: وایسا اوگلجان دارم ارایش میکنم ❤️
#اوگلجان:اصلا از کارا این دخترا سر در نمیارم😅
#عمر : صبح بخیر پسر عمو
#اوگلجان: صبح تو هم بخیر 🫂
#ایبیکه: من اومدم بزنید بریم عمر اسیه کجاست؟؟
#عمر: داره حاضر میشه🙂
#اسیه: من اومدم
#عمر و اوگلجان: بزنید بریم....
ادامه دارد در پارت بعد.....
۱.۵k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.