سناریو
ازدواج اجباری
پارت 11
جونگ کوک: باشه، ولی هنوز باهات قهرم
داشتم گند کاریشوجمع میکردم
ا. ت: داداش تو دیگه زیادی تو نقش فرو رفتی 😂
گند کاریشوجمع کردم و دستمو شستم جونگ کوک اومد طرفم
با حالت خمار
جونگ کوک: نقش، داداش،....... اگه بدونی چقدر دوست دارم بهم نمی گفتی
داداش یا اینکه نقش بازی میکنم
ا. ت درحال سرخ شدن: ها.....
جونگ کوک لباشو رو لبام گذاشت
جونگ کوک: چرا با انقد طعم گیلاس بده . ها( خمار نگاه میکرد)
ا. ت که از قرمز به بنفش تبدیل شده بود
جونگ کوک : دوست ندارم دیگه نقش بازی کنم مثلا دوستت ندارم تو خونه
من دوست دارم حتی بیشتر از خودم، توهم منو دوست داری؟
ا. ت: آ.. آره
جونگ کوک یه حالت نینیش برگشت
رفت تا شام بخوره، یه حس های بهش داشتم اما نمدونستم دوستش دارم
رفتم لباسمو عوض کردم رو تخت ولو شدم وقتی بم بغل کردم خوابم برد
شد فکردم ساعت 8 بیدار شدم دیدم جونگ کوک کنارم خوابه این مگه سر کار نداره
با حالت خواب آلود بیدارش کرد
جونگ کوک: ا. ت چیکارم داری ساعت 4 صبح
ا . ت: 4صبح ساعت
دیدم عه 4 صبحه
ا. ت: عه ببخشید بگیر بخواب دراز کشیدم
ا. ت: صبر کن ببینم روتخت من چیکار میکنی
جونگ کوک: وا نمی تونم کنار زنم بخوابم
ا. ت: اه لوس
بهش چشم غره رفتم رومو اون ور کردم
جونگ کوک: ا. ت یه تراپی برو
رومو طرفش کردم سرمو بلند کردم
ا. ت: اگه پولشو میدی میرم
جونگ کوک: باشه صبح کارتمو بگیر برو
دوباره رومو اونور کردم خوابیدم این بار ساعت هفت بیدار شدم
رفتم صبحانه اماده کردم
جونگ کوک بیدار کردم لباس پوشیدم
جونگ کوک اومد طرفم سرمو بوس ( نویسنده: فشار فشار چیه دارم کوکاکولا میخورم)
ا. ت: کارتتو بده ببینم
جونگ کوک: شوخی کردم جدی میخوای بری
ا. ت : آره
جونگ کوک: الان میخوای بری
ا. ت: نه، امروز سرکار نمی رم تا لنگه ظهر میخوابم بعد
جونگ کوک: پس برای چی بلند شدی
ا. ت: به تو صبحانه بدم
جونگ کوک: تو نمی تونی انقد خوب باشی
ا. ت: میتونم😔
جونگ کوک صبحانشو خورد ظرفا جمع کردم
رفتم خوابیدم ساعت 10 بیدار شدم پاشدم لباس پوشیدم
رفتم کارت جونگ کوک برداشتم رفتم سمت کتاب فروشی
5تا رمان گرفتم اومدم خونه
جونگ کوک زنگ زد
جونگ کوک: ناموسن رفتی من فکر نمی کردم بری
ا. ت: آره رفتم، خیلی خوش گذشت ، برای سری بعد کلی ذوق دارم
جونگ کوک: حالا چیکار کردین
ا. ت: هیچی کتابدار گفت این 5تا کتابو بخر باز بعدا بیا جلدای دیگه شوبخر
جونگ کوک: رفتی کتاب خریدی
ا. ت: یس ، کتاب خریدن یه نوع تراپی دیگه
جونگ کوک: از دست تو
پارت 11
جونگ کوک: باشه، ولی هنوز باهات قهرم
داشتم گند کاریشوجمع میکردم
ا. ت: داداش تو دیگه زیادی تو نقش فرو رفتی 😂
گند کاریشوجمع کردم و دستمو شستم جونگ کوک اومد طرفم
با حالت خمار
جونگ کوک: نقش، داداش،....... اگه بدونی چقدر دوست دارم بهم نمی گفتی
داداش یا اینکه نقش بازی میکنم
ا. ت درحال سرخ شدن: ها.....
جونگ کوک لباشو رو لبام گذاشت
جونگ کوک: چرا با انقد طعم گیلاس بده . ها( خمار نگاه میکرد)
ا. ت که از قرمز به بنفش تبدیل شده بود
جونگ کوک : دوست ندارم دیگه نقش بازی کنم مثلا دوستت ندارم تو خونه
من دوست دارم حتی بیشتر از خودم، توهم منو دوست داری؟
ا. ت: آ.. آره
جونگ کوک یه حالت نینیش برگشت
رفت تا شام بخوره، یه حس های بهش داشتم اما نمدونستم دوستش دارم
رفتم لباسمو عوض کردم رو تخت ولو شدم وقتی بم بغل کردم خوابم برد
شد فکردم ساعت 8 بیدار شدم دیدم جونگ کوک کنارم خوابه این مگه سر کار نداره
با حالت خواب آلود بیدارش کرد
جونگ کوک: ا. ت چیکارم داری ساعت 4 صبح
ا . ت: 4صبح ساعت
دیدم عه 4 صبحه
ا. ت: عه ببخشید بگیر بخواب دراز کشیدم
ا. ت: صبر کن ببینم روتخت من چیکار میکنی
جونگ کوک: وا نمی تونم کنار زنم بخوابم
ا. ت: اه لوس
بهش چشم غره رفتم رومو اون ور کردم
جونگ کوک: ا. ت یه تراپی برو
رومو طرفش کردم سرمو بلند کردم
ا. ت: اگه پولشو میدی میرم
جونگ کوک: باشه صبح کارتمو بگیر برو
دوباره رومو اونور کردم خوابیدم این بار ساعت هفت بیدار شدم
رفتم صبحانه اماده کردم
جونگ کوک بیدار کردم لباس پوشیدم
جونگ کوک اومد طرفم سرمو بوس ( نویسنده: فشار فشار چیه دارم کوکاکولا میخورم)
ا. ت: کارتتو بده ببینم
جونگ کوک: شوخی کردم جدی میخوای بری
ا. ت : آره
جونگ کوک: الان میخوای بری
ا. ت: نه، امروز سرکار نمی رم تا لنگه ظهر میخوابم بعد
جونگ کوک: پس برای چی بلند شدی
ا. ت: به تو صبحانه بدم
جونگ کوک: تو نمی تونی انقد خوب باشی
ا. ت: میتونم😔
جونگ کوک صبحانشو خورد ظرفا جمع کردم
رفتم خوابیدم ساعت 10 بیدار شدم پاشدم لباس پوشیدم
رفتم کارت جونگ کوک برداشتم رفتم سمت کتاب فروشی
5تا رمان گرفتم اومدم خونه
جونگ کوک زنگ زد
جونگ کوک: ناموسن رفتی من فکر نمی کردم بری
ا. ت: آره رفتم، خیلی خوش گذشت ، برای سری بعد کلی ذوق دارم
جونگ کوک: حالا چیکار کردین
ا. ت: هیچی کتابدار گفت این 5تا کتابو بخر باز بعدا بیا جلدای دیگه شوبخر
جونگ کوک: رفتی کتاب خریدی
ا. ت: یس ، کتاب خریدن یه نوع تراپی دیگه
جونگ کوک: از دست تو
۳۹.۲k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.