//بینام و نشان\\
//بینام و نشان\\
راهنما:
« » گفتوگو بین دو شخص.
( ) صداهای مکان یا موقعیت مکانی.
" "حرف های ذهنی.
امیدوارم خوشتون بیاد ヾ(^-^)ノ
{چبتر ۱}
«دیگه خسته شدم، دیگه نمیکشم، به اندازه دو نفر در روز دارم کار میکنم. این اصلا عادلانه نیست.Σ( ̄□ ̄)!»
«خب میتونی بگی که درس و مشق داری و نمیتونی کار کنی، یو-چان»
«حتی اگه واقعا درس داشته باشمم بازم کارای پرورشگاه روی دوشه منه!!»
"من نمیدونم هیونگ* درباره بابام چی فکر میکنه؟!. اخه مگه سرایداری برای بابام این قدر سخته. اگه همین جوری پیش بره من درسامو میوفتم."
[ هیونگ* :به پسر های بزرگتر از گوینده گفته میشود]
(......صدای زنگ کلاس......)
«پاشو دیگه یوووو!!!!. معلم برای دیر کردن با این حرفا قانع نمیشه هااا!! »
(......توی کلاس......)
”بد نیست برای رفتن به پرورشگاه به هیوگ هم بگم بیاد؟؟ "
«یووو....... »
"شاید فکر کنه قصد دارم ازش کار بکشم و باری که روی دوشم هستش رو کم کنم!"
«یووووووو........ ؟ »
"یه خورده خودخواهی نیست که قصد دارم هیونگ هم با خودم ببرم؟! "
«یو!!....... گوش..... میدی... چی...یووو!»
"یا شایدم کاری داشته باشه و روش نشه بهم نه بگه و گند بزنم تو کارش؟؟!"
«یو-چان کجایی تو!؟. چرا توی هپروتی، هااا؟! اصلا صدا رو میشنوی!؟؟ »
"واییی زیادی رفتم توی فکر!! زیاد باش یوو جمع کن خودت رو!! "
«اره میشنوم....... چی میگفتی؟ ( ̄∇ ̄)»
من داشتم برای کی دهنم رو خشک «میکردم. هااا؟!! ( ̄‐ ̄)んー»
«غلط کردم╥﹏╥»
{پایان چبتر۱}
هر شب جمعه ها یه چبتر جدیدᐠ( ᐛ )ᐟ
راهنما:
« » گفتوگو بین دو شخص.
( ) صداهای مکان یا موقعیت مکانی.
" "حرف های ذهنی.
امیدوارم خوشتون بیاد ヾ(^-^)ノ
{چبتر ۱}
«دیگه خسته شدم، دیگه نمیکشم، به اندازه دو نفر در روز دارم کار میکنم. این اصلا عادلانه نیست.Σ( ̄□ ̄)!»
«خب میتونی بگی که درس و مشق داری و نمیتونی کار کنی، یو-چان»
«حتی اگه واقعا درس داشته باشمم بازم کارای پرورشگاه روی دوشه منه!!»
"من نمیدونم هیونگ* درباره بابام چی فکر میکنه؟!. اخه مگه سرایداری برای بابام این قدر سخته. اگه همین جوری پیش بره من درسامو میوفتم."
[ هیونگ* :به پسر های بزرگتر از گوینده گفته میشود]
(......صدای زنگ کلاس......)
«پاشو دیگه یوووو!!!!. معلم برای دیر کردن با این حرفا قانع نمیشه هااا!! »
(......توی کلاس......)
”بد نیست برای رفتن به پرورشگاه به هیوگ هم بگم بیاد؟؟ "
«یووو....... »
"شاید فکر کنه قصد دارم ازش کار بکشم و باری که روی دوشم هستش رو کم کنم!"
«یووووووو........ ؟ »
"یه خورده خودخواهی نیست که قصد دارم هیونگ هم با خودم ببرم؟! "
«یو!!....... گوش..... میدی... چی...یووو!»
"یا شایدم کاری داشته باشه و روش نشه بهم نه بگه و گند بزنم تو کارش؟؟!"
«یو-چان کجایی تو!؟. چرا توی هپروتی، هااا؟! اصلا صدا رو میشنوی!؟؟ »
"واییی زیادی رفتم توی فکر!! زیاد باش یوو جمع کن خودت رو!! "
«اره میشنوم....... چی میگفتی؟ ( ̄∇ ̄)»
من داشتم برای کی دهنم رو خشک «میکردم. هااا؟!! ( ̄‐ ̄)んー»
«غلط کردم╥﹏╥»
{پایان چبتر۱}
هر شب جمعه ها یه چبتر جدیدᐠ( ᐛ )ᐟ
۲۸۳
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.