P26 ازدواج اجباری
کوک:چرا باید از شوهرت بترسی ؟
ا.ت:.........
کوک:هوی باتو ام
ا.ت:من نمیگ............
گوشی کوک زنگ خورد لیا بود
مکالمه
کوک:بله
لیا:کوک........کوک ....کمکک(جیغ)
کوک:الو الو لیا خوبی
لیا:.........کمک.....هق....هق
کوک:س الان میام
ویو لیا
خوبه حالا میکشونمت تو تله مستر جئون
کای:چی شد میاد
لیا:اره میاد
کای:میکشمش
لیا:هه ایکاش اون دختره هرزه هم بیاره
کای:اون هرزه نیست
لیا:باشه الان زنگ میزنم همه چی رومیگم
لیا گوشی رو برداشت
کای:باشه بابا ببخشید
لیا:حالا شد
ویو کوک
لیا زنگ زد گفت کمک نگران شدم یکم
ا.ت:کی بود
کوک:هیچ کاردارم شب میام
ا.ت:منم باید بیام
کوک:نمیشه
ا.ت:به من چه منم میام
کوک:میگم خفه شووو(داد فرا تر از عربده)
ا.ت:برو دیگه هم برنگرد
کوک رفت
ویو ا.ت
چی اون الان سر من داد زد حثافت اشغال
کلی گریه کردم
ویو کوک
رسیدم ادرسی کع لیا فرستاد رفتم داخل
کای:به به خوش امدی مستر جئون
کوک:لیا تو منو گول زدی
لیا:اوه ددی تند نرو فقط اوردمت ایجا تا برات حقیقت رو
آشکار کنم
کوک:خفه شو اره حقیقت اینه که توی هرزه ایی
کای: یه جعبه به کوک داد
کوک:
ا.ت:.........
کوک:هوی باتو ام
ا.ت:من نمیگ............
گوشی کوک زنگ خورد لیا بود
مکالمه
کوک:بله
لیا:کوک........کوک ....کمکک(جیغ)
کوک:الو الو لیا خوبی
لیا:.........کمک.....هق....هق
کوک:س الان میام
ویو لیا
خوبه حالا میکشونمت تو تله مستر جئون
کای:چی شد میاد
لیا:اره میاد
کای:میکشمش
لیا:هه ایکاش اون دختره هرزه هم بیاره
کای:اون هرزه نیست
لیا:باشه الان زنگ میزنم همه چی رومیگم
لیا گوشی رو برداشت
کای:باشه بابا ببخشید
لیا:حالا شد
ویو کوک
لیا زنگ زد گفت کمک نگران شدم یکم
ا.ت:کی بود
کوک:هیچ کاردارم شب میام
ا.ت:منم باید بیام
کوک:نمیشه
ا.ت:به من چه منم میام
کوک:میگم خفه شووو(داد فرا تر از عربده)
ا.ت:برو دیگه هم برنگرد
کوک رفت
ویو ا.ت
چی اون الان سر من داد زد حثافت اشغال
کلی گریه کردم
ویو کوک
رسیدم ادرسی کع لیا فرستاد رفتم داخل
کای:به به خوش امدی مستر جئون
کوک:لیا تو منو گول زدی
لیا:اوه ددی تند نرو فقط اوردمت ایجا تا برات حقیقت رو
آشکار کنم
کوک:خفه شو اره حقیقت اینه که توی هرزه ایی
کای: یه جعبه به کوک داد
کوک:
۹.۱k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.