𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۳ پارت ۲۵
عاشق شدن خوبه ها ولی.......اگه یک طرفه باشه قلب ادمو داغون میکنه عاشق شدن درمون نداره
خواستم بگم تهیونگا بلند شو چون هنوز متوجه حصورم نشده بود که.......
ته_خدایا چرا دوباره ا.ت رو سر راهم قرار دادی و من عاشقش شدم🥺اگه منو دوست نداشته باشه؟درسته بایسشم دوستم داره ولی عاشقم نیست جوری که من عاشقشم
جوری که من با هربار چشم تو چشم شدن باهاش دیوونه میشم و لبخندش،صداش،وجودش،گرمای چشماش منو همیشه دیوونه میکنه خدایا لطفا کاری نکن که همه ی اینا یک خیال الکی باشه و مجبور باشم فراموششون کنم
با گفتن این حرفا قطره اشکی روی گونم سر خورد و افتاد رو لباس تهیونگ و تهیونگ توی یک ثانیه برگشت
ته_ا.ا.ا.ت تو ا.از کی اینجایی؟
به خاطر یهویی برگشتنش سریع اشکمو پاک کردم
_تازه اومدم برای چی؟
ته_هیجی همینجوری چیشده؟
_میخوایم پیتزا سفارش بدیم اومدم دنبالت
ته_مگه امروز جمعس؟
_اره
ته_روز هه از دستم در رفته دیگه از بس سرمون شلوغه و درگیر کامبک جدید و جا به جایی از خوابگاهیم
_اشکال نداره میگذره😊💔
دستمو دراز کردم با تردید نگاش کرد تا خواستم مس بکشم گرفتش و منم کشیدمش بالا و رفتیم توی سالن بودیم که تهیونگ رفت تو اتاق منم دنبالش رفتم چون پسرا اونجا بودن
ته_عام چرا میای تو اتاق من؟
_قراره اینجا پیتزا بخوریم
ته_دوبارههه نهههههه
درو باز کرد و با وضعیت شلوغ پلوع اتاق رو به رو شدیم
جعبه های باز شده روی تخت بود و بچه ها بجز جیمین و جیهوپ😂 کل تختو غذای کردن
ته_مگه جنعه ی قبل نگفتم که توی اتاق من نخورییییییییننننن
کوک_یاااا هیونگ انقد سخت نگیر
ته_جونگکوک سری قبلی تا اتاقم رو از شر پیتزا خلاص کردم کلی طول کشید الان باز همون اش و همون کاسه
نامی_این سری خودمو کمکت میکنیم
ته_شما راست میگین
دستمو روی شونه ی تهیونگ گذاشتم
_پسرا کمک نکنن من کمکت میکنم قولم میدم
ته_چ.چرا تو؟
_خب چه ایرادی داره برات کار کنم؟
بعد بی تفاوت نشستم رو زمین و خواستم جعبه پیتزا بکشم جلو که کلا یکی بیشتر نمونده بود
_مگه چند تا سفارش دادین؟
جیمی_هفت تا بیشتز ار این نداشت رستوران
_پس تهیونگا بیا تو بخور من میل ندارم
ته_نه تو بخور من یک چیز دیگه میخورم
هوبی_نگاه کن چقد تارف تیکه پاره میکنن بتمرگین ببینم
جفتمون رو کنار هم نشوند و مجبور شدیم که باهم بخوریم
جفتمون یک تیکه از پیتزا رو برداشتیم و باهم گاز زدیم
خداییش خوشمزه بود و خیلی وقت بود نخورده بودم
_اوممم خوشمزس🤤🤩
بعد از اینکه خوردیم یک تیکه موند
ته_این مال تو
_نه مال تو
هوبی با حرص برداشت نصفش کرد و گذاشت تو جعبه
هوبی_داریم اعصاب خورد کن میشین هاااا
خنده ی ریزی کردم و یک تیکه برداشتم و خوردمش
بعد از تموم شدن غذا ها پسرا جز تهیونگ همه فرار کردن..........
خواستم بگم تهیونگا بلند شو چون هنوز متوجه حصورم نشده بود که.......
ته_خدایا چرا دوباره ا.ت رو سر راهم قرار دادی و من عاشقش شدم🥺اگه منو دوست نداشته باشه؟درسته بایسشم دوستم داره ولی عاشقم نیست جوری که من عاشقشم
جوری که من با هربار چشم تو چشم شدن باهاش دیوونه میشم و لبخندش،صداش،وجودش،گرمای چشماش منو همیشه دیوونه میکنه خدایا لطفا کاری نکن که همه ی اینا یک خیال الکی باشه و مجبور باشم فراموششون کنم
با گفتن این حرفا قطره اشکی روی گونم سر خورد و افتاد رو لباس تهیونگ و تهیونگ توی یک ثانیه برگشت
ته_ا.ا.ا.ت تو ا.از کی اینجایی؟
به خاطر یهویی برگشتنش سریع اشکمو پاک کردم
_تازه اومدم برای چی؟
ته_هیجی همینجوری چیشده؟
_میخوایم پیتزا سفارش بدیم اومدم دنبالت
ته_مگه امروز جمعس؟
_اره
ته_روز هه از دستم در رفته دیگه از بس سرمون شلوغه و درگیر کامبک جدید و جا به جایی از خوابگاهیم
_اشکال نداره میگذره😊💔
دستمو دراز کردم با تردید نگاش کرد تا خواستم مس بکشم گرفتش و منم کشیدمش بالا و رفتیم توی سالن بودیم که تهیونگ رفت تو اتاق منم دنبالش رفتم چون پسرا اونجا بودن
ته_عام چرا میای تو اتاق من؟
_قراره اینجا پیتزا بخوریم
ته_دوبارههه نهههههه
درو باز کرد و با وضعیت شلوغ پلوع اتاق رو به رو شدیم
جعبه های باز شده روی تخت بود و بچه ها بجز جیمین و جیهوپ😂 کل تختو غذای کردن
ته_مگه جنعه ی قبل نگفتم که توی اتاق من نخورییییییییننننن
کوک_یاااا هیونگ انقد سخت نگیر
ته_جونگکوک سری قبلی تا اتاقم رو از شر پیتزا خلاص کردم کلی طول کشید الان باز همون اش و همون کاسه
نامی_این سری خودمو کمکت میکنیم
ته_شما راست میگین
دستمو روی شونه ی تهیونگ گذاشتم
_پسرا کمک نکنن من کمکت میکنم قولم میدم
ته_چ.چرا تو؟
_خب چه ایرادی داره برات کار کنم؟
بعد بی تفاوت نشستم رو زمین و خواستم جعبه پیتزا بکشم جلو که کلا یکی بیشتر نمونده بود
_مگه چند تا سفارش دادین؟
جیمی_هفت تا بیشتز ار این نداشت رستوران
_پس تهیونگا بیا تو بخور من میل ندارم
ته_نه تو بخور من یک چیز دیگه میخورم
هوبی_نگاه کن چقد تارف تیکه پاره میکنن بتمرگین ببینم
جفتمون رو کنار هم نشوند و مجبور شدیم که باهم بخوریم
جفتمون یک تیکه از پیتزا رو برداشتیم و باهم گاز زدیم
خداییش خوشمزه بود و خیلی وقت بود نخورده بودم
_اوممم خوشمزس🤤🤩
بعد از اینکه خوردیم یک تیکه موند
ته_این مال تو
_نه مال تو
هوبی با حرص برداشت نصفش کرد و گذاشت تو جعبه
هوبی_داریم اعصاب خورد کن میشین هاااا
خنده ی ریزی کردم و یک تیکه برداشتم و خوردمش
بعد از تموم شدن غذا ها پسرا جز تهیونگ همه فرار کردن..........
۹.۸k
۱۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.