رمان زندگی جدیدم پارت 19
جین_
چقدر شبیه مامانش واقعان مث اون خوشگل و بی نقض بود
جین_ چطورین خانوم ات
ات_ اهوم مرسی
جین_ میشه بیاین جلو میخام ازتون خون بگیرم
ات_ بله خون؟
جین_
ازش خون گرفتم
بهشون گفتم میرم بعد برمیگردم
رفتم خونشو دیدم که بله همونک ما دنبالش بودیم بلخره پیداش کردیم فکر کنم نامجون الان خوشحال میشه این سال هاا همیشه ناراحت بود براش الان دیگ همه چی تموم میشه به نامجون زنگ زدم و بهش گفتم
نامجون_ عمو الان همه چی اوکی نشده هنوز دعوا هاا تموم نشده
جین_ ولی نمیشه اینو اینجا بزاریم براش خطرناکه
نامجون_ اون میارم پیش خودم تو سرزمین پادشاههه اونجا من حواسم بهش هست و نمیززارم کسی بهم کی هستش
جین_ اگ اینطوریه شه منم میام کمکت نظرت چیه همه. چیو به ات بگیم؟
نامجون_ الان نه بزار همه چی اوکی شه من بهش میگم
جین_ باشه پس شب میایم
نامجون_ منتظرت میمیونم
چقدر شبیه مامانش واقعان مث اون خوشگل و بی نقض بود
جین_ چطورین خانوم ات
ات_ اهوم مرسی
جین_ میشه بیاین جلو میخام ازتون خون بگیرم
ات_ بله خون؟
جین_
ازش خون گرفتم
بهشون گفتم میرم بعد برمیگردم
رفتم خونشو دیدم که بله همونک ما دنبالش بودیم بلخره پیداش کردیم فکر کنم نامجون الان خوشحال میشه این سال هاا همیشه ناراحت بود براش الان دیگ همه چی تموم میشه به نامجون زنگ زدم و بهش گفتم
نامجون_ عمو الان همه چی اوکی نشده هنوز دعوا هاا تموم نشده
جین_ ولی نمیشه اینو اینجا بزاریم براش خطرناکه
نامجون_ اون میارم پیش خودم تو سرزمین پادشاههه اونجا من حواسم بهش هست و نمیززارم کسی بهم کی هستش
جین_ اگ اینطوریه شه منم میام کمکت نظرت چیه همه. چیو به ات بگیم؟
نامجون_ الان نه بزار همه چی اوکی شه من بهش میگم
جین_ باشه پس شب میایم
نامجون_ منتظرت میمیونم
۳.۹k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.