Ma reine : ملکهِ من♥️👸
Ma reine : ملکهِمن♥️👸
(فرزین)
داشتم با رفیق هام صحبت میکردم رومو کردم اونور و با دیدن بهدیس ک فاصلش باهام یک متر کمتر بود چشام درشت شد اصلا مات مونده بودم
(بهدیس)
سپهر همنجور گردنمو مک میزد ک رومو کردم اونور و با دیدن فرزین ک با چشم هایی درشت بهمنگاه میکرد دست پاهام به لرزش امد و بدنم سرد شد
سرمو تکون دادم ک نیاد جلو ک دیدم لیوان تو دستش بخاطر عصبانیت زیاد شکست چشم هاش کاسه خون بود ریده بودم تو خودم و باید فرار میکردم
از کت سپهر گرفتم و پرتش کردماونور و باتمام وجود بدو بدو میکردم اونم دنبالم میدوید
(فرزین)
سپهر سرش تو گودی گردن بهدیس بود بهدیس تا منو دید سپهر پرت کرد و بدو بدو فرار کرد منمدنبالش میرفتم اینقدر تو کوچه پس کوچه ها دوید ک رفت تو کوچه بن بست
(بهدیس)
داشتم از این کوچه بهکوچه میرفتم ک رفتم تو کوچه بن بست ک فرزین هی نزدیکم میشد و هی من عقب میرفتم
بهدیس: برو فرزین برو
فرزین: برم؟ تازه پیدات کردم
بهدیس: فرزین من الان حالم خوبه تروخدا خرابش نکن
فرزین: حال من چی؟ ک کلی دنبالت میگشتم
بهدیس:بهدیس همون روزی ک ترکش کردی مرد من الان ساحلم دوست دختر سپهر
فرزین: توغلط میکنی تو زن منی تو جون منی بهدیس
بهدیس: گفتم بهدیس مرد(باداد) دیگه اسمم بهدیس نیار بدم میاد
فرزین: بهدیس تو بهدیس منی تا ابد
بهدیس: بهدیست مرده حالاگمشو همون قبرستونی که بودی برو پیش ایلین جونت(باداد)
چسبیدم به دیوار ک یک سنگ ورداشتم
بهدیس:بیایی جلو میزنم فرزین
فرزین:نمزنی
همنجور کم کم نزدیک بهدیس میشه
بهدیس: میزنم به جون خودم برو عقب
فرزین: نمزنی
میاد نزدیک بهدیس و سنگ ازش میگیره و دست هایی بهدیس رو میگیره و میچسبونه به دیوار(نمدونم اون حرکت چجوری توضیح بدم)
فرزین دست زد به کبودی هایی گردنم
فرزین: اگه یادت باشه گفتم غیر از من کسی گردنتو کبود کنه میکشمت
بهدیس: فرزین تروخدا
فرزین: من ۵ سال عذاب کشیدم من یک شب نشد خواب خوش به چشمم بیاد
بهدیس: این همه من عذاب کشیدم حالا توهم بکش وقتی منو خریدن و هروز اذیتم میکردی ازارم میدادی من ادم نبودم یا وقتی ک بچمو ازم گرفتین کشتینش بعدش رفتی پیش ایلین جونت چون اون پسره اورده بود اون موقع من ادم نبودم من الان ۵ سال دارم از ته دل میخندم حداقل یک سپهر هست ک نگرانم شه تو چی تو نگرانم شدی اصلا موقع زایمانم کجا بودی
(فرزین)
داشتم با رفیق هام صحبت میکردم رومو کردم اونور و با دیدن بهدیس ک فاصلش باهام یک متر کمتر بود چشام درشت شد اصلا مات مونده بودم
(بهدیس)
سپهر همنجور گردنمو مک میزد ک رومو کردم اونور و با دیدن فرزین ک با چشم هایی درشت بهمنگاه میکرد دست پاهام به لرزش امد و بدنم سرد شد
سرمو تکون دادم ک نیاد جلو ک دیدم لیوان تو دستش بخاطر عصبانیت زیاد شکست چشم هاش کاسه خون بود ریده بودم تو خودم و باید فرار میکردم
از کت سپهر گرفتم و پرتش کردماونور و باتمام وجود بدو بدو میکردم اونم دنبالم میدوید
(فرزین)
سپهر سرش تو گودی گردن بهدیس بود بهدیس تا منو دید سپهر پرت کرد و بدو بدو فرار کرد منمدنبالش میرفتم اینقدر تو کوچه پس کوچه ها دوید ک رفت تو کوچه بن بست
(بهدیس)
داشتم از این کوچه بهکوچه میرفتم ک رفتم تو کوچه بن بست ک فرزین هی نزدیکم میشد و هی من عقب میرفتم
بهدیس: برو فرزین برو
فرزین: برم؟ تازه پیدات کردم
بهدیس: فرزین من الان حالم خوبه تروخدا خرابش نکن
فرزین: حال من چی؟ ک کلی دنبالت میگشتم
بهدیس:بهدیس همون روزی ک ترکش کردی مرد من الان ساحلم دوست دختر سپهر
فرزین: توغلط میکنی تو زن منی تو جون منی بهدیس
بهدیس: گفتم بهدیس مرد(باداد) دیگه اسمم بهدیس نیار بدم میاد
فرزین: بهدیس تو بهدیس منی تا ابد
بهدیس: بهدیست مرده حالاگمشو همون قبرستونی که بودی برو پیش ایلین جونت(باداد)
چسبیدم به دیوار ک یک سنگ ورداشتم
بهدیس:بیایی جلو میزنم فرزین
فرزین:نمزنی
همنجور کم کم نزدیک بهدیس میشه
بهدیس: میزنم به جون خودم برو عقب
فرزین: نمزنی
میاد نزدیک بهدیس و سنگ ازش میگیره و دست هایی بهدیس رو میگیره و میچسبونه به دیوار(نمدونم اون حرکت چجوری توضیح بدم)
فرزین دست زد به کبودی هایی گردنم
فرزین: اگه یادت باشه گفتم غیر از من کسی گردنتو کبود کنه میکشمت
بهدیس: فرزین تروخدا
فرزین: من ۵ سال عذاب کشیدم من یک شب نشد خواب خوش به چشمم بیاد
بهدیس: این همه من عذاب کشیدم حالا توهم بکش وقتی منو خریدن و هروز اذیتم میکردی ازارم میدادی من ادم نبودم یا وقتی ک بچمو ازم گرفتین کشتینش بعدش رفتی پیش ایلین جونت چون اون پسره اورده بود اون موقع من ادم نبودم من الان ۵ سال دارم از ته دل میخندم حداقل یک سپهر هست ک نگرانم شه تو چی تو نگرانم شدی اصلا موقع زایمانم کجا بودی
۸.۷k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.