همین جوری منتظر بودم یکی از در بیاد
همین جوری منتظر بودم یکی از در بیاد
چند ثانیه صدای بسته شدن در اومد
جونگ کوک با صورت زخمی اومد
جونگ کوکا؟ چیشده؟
جونگ کوک کولشو گذاشت زمین
جونگ کوک: چیزی نیس
بلند شدم رفتم پیشش
جان من با گربه بازی کردی؟ چرا انقد صورتت داغونه؟؟؟
جونگ کوک: یااا معنی اینکه میگم چیزی نیست رو نمیفهمی؟؟
برو رو مبل بشین چسب بیارم بزن
زمزمه(خوبیم نمیشه کرد)
جعبه پانسمانو اوردم نشستم رو مبل و اومد بغل من نشست
خاک تو سرت انگار صورتتو رو اسفالت مالیدن:/
جونگ کوک: بخاطر جنابعالیه
هان؟ من؟ من مگه اصلا از صبح تو رو دیدم شل مغز؟
جونگ کوک شروع به توضیح اتفاق کرد
ویو جونگ کوک
از بار در اومدم تا نفس بگیرم
جونگ کوک: هوا کم کم داره سرد میشه...
دو تا پسر یه گوشه داشتن حرف میزدن
یکیشون: این ایدل دختر رو دیدین؟
گوشی رو میگیره طرف رفیقاش
رفیقش: نه... چه گوگولیه
پسره: اره... لباسای گشاد بیشتر میپوشه ولی این لباسش که باهاش عکس داره خیلی خوبهه(عکس اول)
رفیقش:خوش به حال اون هفتا
پسره: اره...اگه جای اونا بودم یه حالی به...
جونگ کوک: شعور داشتن برای ادما مثل ثروته
البته برا ادما نه حیوونا پس ازتون انتظاری ندارم که دهن گشادتونو ببندین
پسره: تو جونگ کوکی نه؟
رفیقش: چه غلطا دنسر مملکت درس ادب میده
جونگ کوک میخنده و یه مشت تو صورت رفیقه پسره خالی میکنه
پسره یقه جونگ کوک و میگیره و اونیکی یه مشت به دماغ کوک میزنه
کوک دماغشو گرفته بود و چشماشو از درد بسته بود یکم میره عقب سرشو که بلند میکنه شاخه های درخت صورتشو زخمی میکنن
پسره: اخی دیگه قیافه جذابت زخمو زیلیهه
جونگ کوک اروم میره نزدیک چند ثانیه جلوی پسره وایمیسه و یهو لگد میزنه
رفیقش میاد جونگ کوکو بزنه
کوک پاشو میندازه زیر پای طرف اونم تعادلشو از دست میده و کوک یه مشت به دلش میزنه
جونگ کوک: ای بابا از دنسر مملکت کتک خوردین
برگشت به زمان حال
کوک: اینجوری شد که اومدم خونه تا سختگی در کنم
گفتم....
چند ثانیه صدای بسته شدن در اومد
جونگ کوک با صورت زخمی اومد
جونگ کوکا؟ چیشده؟
جونگ کوک کولشو گذاشت زمین
جونگ کوک: چیزی نیس
بلند شدم رفتم پیشش
جان من با گربه بازی کردی؟ چرا انقد صورتت داغونه؟؟؟
جونگ کوک: یااا معنی اینکه میگم چیزی نیست رو نمیفهمی؟؟
برو رو مبل بشین چسب بیارم بزن
زمزمه(خوبیم نمیشه کرد)
جعبه پانسمانو اوردم نشستم رو مبل و اومد بغل من نشست
خاک تو سرت انگار صورتتو رو اسفالت مالیدن:/
جونگ کوک: بخاطر جنابعالیه
هان؟ من؟ من مگه اصلا از صبح تو رو دیدم شل مغز؟
جونگ کوک شروع به توضیح اتفاق کرد
ویو جونگ کوک
از بار در اومدم تا نفس بگیرم
جونگ کوک: هوا کم کم داره سرد میشه...
دو تا پسر یه گوشه داشتن حرف میزدن
یکیشون: این ایدل دختر رو دیدین؟
گوشی رو میگیره طرف رفیقاش
رفیقش: نه... چه گوگولیه
پسره: اره... لباسای گشاد بیشتر میپوشه ولی این لباسش که باهاش عکس داره خیلی خوبهه(عکس اول)
رفیقش:خوش به حال اون هفتا
پسره: اره...اگه جای اونا بودم یه حالی به...
جونگ کوک: شعور داشتن برای ادما مثل ثروته
البته برا ادما نه حیوونا پس ازتون انتظاری ندارم که دهن گشادتونو ببندین
پسره: تو جونگ کوکی نه؟
رفیقش: چه غلطا دنسر مملکت درس ادب میده
جونگ کوک میخنده و یه مشت تو صورت رفیقه پسره خالی میکنه
پسره یقه جونگ کوک و میگیره و اونیکی یه مشت به دماغ کوک میزنه
کوک دماغشو گرفته بود و چشماشو از درد بسته بود یکم میره عقب سرشو که بلند میکنه شاخه های درخت صورتشو زخمی میکنن
پسره: اخی دیگه قیافه جذابت زخمو زیلیهه
جونگ کوک اروم میره نزدیک چند ثانیه جلوی پسره وایمیسه و یهو لگد میزنه
رفیقش میاد جونگ کوکو بزنه
کوک پاشو میندازه زیر پای طرف اونم تعادلشو از دست میده و کوک یه مشت به دلش میزنه
جونگ کوک: ای بابا از دنسر مملکت کتک خوردین
برگشت به زمان حال
کوک: اینجوری شد که اومدم خونه تا سختگی در کنم
گفتم....
۶۸
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.