عشق طولانی

یونجی: داشتم میخندیدم که ی پیام به گوشیم اومد فکر کردم ایوعه ولی...

کوک: چیشد کی بود؟

یونجی: هیونجینه میگه حواست باشه ی وقت دزدیده نشی کوچولو به شوهرت بگو زودتر عقد کنین

کوک: یعنی چی چرا دارههه زر میزنه این مرتیکهه

یونجی: میدونه ما هنوز عقدم نکردیم وای نه

کوک: ی نفر تو جمع ما داره بهش خبر میرسونه ی کی هست مطمئنم

یونجی: اره امکان داره

کوک: رسیدیم برو زود بیا
10مین بعد

یونجی: وای داشت یادم میرفتتت

کوک: یا جد سادات چته دختر اینجوری جیغ میزنی سه فاز مغزم پرید

یونجی: عررررر فردا کنسرت اونیمهههههه عررررر

کوک: جر خوبه حالا انقد عر عر نکن بچه برو بگیر بخواب تا فردا

یونجی: عررر باشه ولی حتما همتون بیاینا

کوک: باشه حتما برو بچه مغزت رد داده
صبح

یونجی: جئوننننننن

کوک: بمولا خوب شد من شوهرت نیستم تا الان غلط کردن داریم عرر

یونجی: جئونننن جونگ کوکککک

کوک: حنجره ات پارههههه شد چیههههه

یونجی: لباس چی بپوشم منو میاره رو صحنهههههه

کوک: چی میدونمممم

یونجی: مثلا شوهرمیاا نظر نگیرم جناببب

کوک: بخدا غلط کردممم ایو چی میکشهه

یونجی: عاها عاها الان که از هستی ناقصت کردم میفهمی پدسگگگ

کوک: الفاتحیههه فقط لطفا شیرموز خیرات کن خواهشاااا

یونجی: جیغغغغ ادمت میکنم شروع کردم به دنبالش که پام پیچ خورد افتادم روش

کوک: عاها الان گیرت انداختم حواسمون نبود که