پارت 2 داستان بعد تصادف ❤️🫂
۵ ماه گذشت
دوهی ۸ ماهه شده بود
پرستارا: دکتر بیاین مریض دو دوهی ....
مریض دو هی بهوش اومده
دوهی: دوست پسرم کجاست جونگکوک جونگکوک
تلوزیون روشن بود خبر نامزدی جونگکوک رو دید
دوهی زد زیر گریه
الان من کجام چی شده
پرستارا: شما ۸ ماه تو کما بودین و هیچ ملاقاتی نداشتین
دوهی: مگه میشه جونگکوک منو ول نمی کنه .
پرستارا: حتما اثر بیهوشیه شما مرخص شدین پول بیمارستان قبلا پرداخت شده
دوهی وسایلاشو برداشت اومد خونه دید جونگکوک داره لبای دوست دخترشو بوس میکنه
دوهی: چراااا با من همچین کاری کردی😭😭😭😭
جونگکوک: ببخشید ولی الان عاشق یکی دیگه شدم
دوهی: وات چطوری مگه میشه لطفا بیا مثل قبل باشیم
جونگکوک: نمیشه ولی تو خونم بمون چون بچه منو بارداری
دوهی: هه صد سال سیاه
زنگ به جیمین زد
دوهی: حرفی نزد زد زیر گریه😭😭😭😭
جیمین: بهوش اومدی الان کجایی
دوهی: جونگکوک دلم کرد
جیمین: الان میام همون جایی که هستی تکون. نخور
جیمین دوهی رو محکم بغل کرد بیا بریم سوار ماشین شیم
دوهی: باشه
جیمین قبلا رو دوهی کراش داشته بود
وقتی دوهی خواب بود داخل ماشین دستش رو گرفت و موهاشو ناز کرد
جیمین: دوهی بیدار شو رسیدیم
جیمین هرچی صدا زد دوهی بلند نشد بغلش کرد برد اتاقش
صبح شد
جیمین با یه سینی بزرگ صبحونه وارد اتاق دوهی شد
دوهی : من گشنم نیست
جیمین: باید بخوری تا قوی باشی دهنو باز کن
دوهی: باشه
جیمین: دونا الان با بچه چیکار میکنی
دوهی: خودم تنهایی بزرگش میکنم
جیمین: من همیشه کنارتم حالا بیا بریم یه جایی
دوهی: باشه
جیمین دوهی برو برد دکتر تا دوهی صدای قلب بچشو بشنوه
دوهی: خانم دکتر بچم حالش خوبه
دکتر: اره چه جورم یه دختر خوشگل مث خودتون میشه
جیمین: دختره دوهی تبریک میگم
دوهی" خوشحال نشد بچه بدون بابا
جیمین: من باباشم چرا این حرفو میزنی جلوی خانم دکتر
دوهی: با تعجب و ذوق نگاه جیمین کرد
گوشی جیمین زنگ خورد رفت بیرون انگار خبر بدی بهش دادن
دوهی: جیمین چش شده برم دنبالش
همین که دوهی رفت یه کیف دزد با موتور زد به لونا
جیمین به جونگکوک گفت
جونگکوک: چرا مواظبش نبودی پس تو چیکار میکردی
جیمین: به توچه
جونگکوک: حواست باشه چی میگی
دوتاشون هم زمان دست دوهی رو گرفتن
جیمین: دوهی میخوای با من باشی یا جونگکوک.
جونگکوک: من یا جیمین
لونا گیج شده بود و جواب داد...
حدس بزنید کیو انتخاب کرد:)
دوهی ۸ ماهه شده بود
پرستارا: دکتر بیاین مریض دو دوهی ....
مریض دو هی بهوش اومده
دوهی: دوست پسرم کجاست جونگکوک جونگکوک
تلوزیون روشن بود خبر نامزدی جونگکوک رو دید
دوهی زد زیر گریه
الان من کجام چی شده
پرستارا: شما ۸ ماه تو کما بودین و هیچ ملاقاتی نداشتین
دوهی: مگه میشه جونگکوک منو ول نمی کنه .
پرستارا: حتما اثر بیهوشیه شما مرخص شدین پول بیمارستان قبلا پرداخت شده
دوهی وسایلاشو برداشت اومد خونه دید جونگکوک داره لبای دوست دخترشو بوس میکنه
دوهی: چراااا با من همچین کاری کردی😭😭😭😭
جونگکوک: ببخشید ولی الان عاشق یکی دیگه شدم
دوهی: وات چطوری مگه میشه لطفا بیا مثل قبل باشیم
جونگکوک: نمیشه ولی تو خونم بمون چون بچه منو بارداری
دوهی: هه صد سال سیاه
زنگ به جیمین زد
دوهی: حرفی نزد زد زیر گریه😭😭😭😭
جیمین: بهوش اومدی الان کجایی
دوهی: جونگکوک دلم کرد
جیمین: الان میام همون جایی که هستی تکون. نخور
جیمین دوهی رو محکم بغل کرد بیا بریم سوار ماشین شیم
دوهی: باشه
جیمین قبلا رو دوهی کراش داشته بود
وقتی دوهی خواب بود داخل ماشین دستش رو گرفت و موهاشو ناز کرد
جیمین: دوهی بیدار شو رسیدیم
جیمین هرچی صدا زد دوهی بلند نشد بغلش کرد برد اتاقش
صبح شد
جیمین با یه سینی بزرگ صبحونه وارد اتاق دوهی شد
دوهی : من گشنم نیست
جیمین: باید بخوری تا قوی باشی دهنو باز کن
دوهی: باشه
جیمین: دونا الان با بچه چیکار میکنی
دوهی: خودم تنهایی بزرگش میکنم
جیمین: من همیشه کنارتم حالا بیا بریم یه جایی
دوهی: باشه
جیمین دوهی برو برد دکتر تا دوهی صدای قلب بچشو بشنوه
دوهی: خانم دکتر بچم حالش خوبه
دکتر: اره چه جورم یه دختر خوشگل مث خودتون میشه
جیمین: دختره دوهی تبریک میگم
دوهی" خوشحال نشد بچه بدون بابا
جیمین: من باباشم چرا این حرفو میزنی جلوی خانم دکتر
دوهی: با تعجب و ذوق نگاه جیمین کرد
گوشی جیمین زنگ خورد رفت بیرون انگار خبر بدی بهش دادن
دوهی: جیمین چش شده برم دنبالش
همین که دوهی رفت یه کیف دزد با موتور زد به لونا
جیمین به جونگکوک گفت
جونگکوک: چرا مواظبش نبودی پس تو چیکار میکردی
جیمین: به توچه
جونگکوک: حواست باشه چی میگی
دوتاشون هم زمان دست دوهی رو گرفتن
جیمین: دوهی میخوای با من باشی یا جونگکوک.
جونگکوک: من یا جیمین
لونا گیج شده بود و جواب داد...
حدس بزنید کیو انتخاب کرد:)
۱۰.۲k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.