lart: 48
"𝐦𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲"
"ویو تهیونگ"
انالی توقعه داشت به جونگکوک چی بگم؟!
به کسی خودش سعی میکنه منو اروم کنه برم چی بگم؟
جونگکوک کلافه نشست رو مبل و صورتشو بین دستاش گرفت
جونگکوک به من چییزی نگفته بود که واقعا دوسش داره یا نه...
ولی اونطور که معلومه انالی خبر داره
به مبل تکیه دادم و پایه راستم و رو پایه چپم انداختم
ته: چطوری اقای مثلا اروم؟
کوک: خفه شوو
ته: اصلا بلد نیستی با دخترا رفتار کنیاا....دوسش داری این که راهش نیست
دستشو برداشت و مودی نگام کرد
کوک: کم چرت بگو دوست داشتن چی؟
ته: خر خودتی.....انالی بهم گفت
انالی هیچی بهم نگف
کوک: انالی؟؟....چرت گفته ....
ته: پس دوسش نداری؟
کوک: نه
ته: اوکی ، پس برایه من
کوک: ها!؟
ته: دوسش نداری دیگه ...منم دختر جدید سراق ندارم ...هانا رو نگه میدار و اینطور که معلومه ورزش کاره....پس یعنی هیکل خیلی رو فرمی داریی....تایپ منه
کوک: چییی؟( بلند)
ته: اووو...از کوره در میری؟؟....توکه برات مهم نیست
همش داشتم جونگکوک و تhریک میکردم به اعطراف کردنش
کوک: ارع...
ته: واس اصلا فک کن یه شب عالیی با اون دختر.....وای فکرشم...خیلی خوبه ...تست کردنش باید چی باشه...اوففف
کوک: بس کن
سعی کرد خودشو بیخیال نشون بده
ته: چیه؟ دارم از ارزوم میگممم......بعد از سال ها یکیو پیدا کردممم.....ازشم نمیگذرم.....دختر به اون خوش هیکلی.....اصلا خودت یکم فک کنن..
یه دفعه بلند شدو با مشتش کوبید تو دهنم
کوک؛ بس کنن دیگه.....جرعت داری یبار دیگه بهش فک کن
سرم و به عقب بردم و دستم و گذاشتم رو دماغ و دهنم
لعنت بهتتتت
هر قدرت داشت و تو مشتش ریخته بود و الان از دماغ و دهنم خوnمیاد
یه دفعه صدایه هین بزرگ انالی امد
به طرف صدا یرگشتم که انالیو هانا ..تماشاگر اون صحنه بودن
پوزخندی زدم و بلند شدم و رو به جونگکوک که به هانا زول زده یود گفتم:
_ تو خیلی گوه میخوری انکار میکنی ....بیا کارتم راحت تر کردم ....
اصلا جوابی بهم نداد
با حس ریختن خوnاز دماغم سرمو بردم بالا
ته: اییی صگ اعصااابب زدی داغونم کردی
خودمو انداختم رو مبل و سرمو بالاش گرفتم
انالی یه دفعه کنارم نشست و دست مال کاغذی رو به طرفمگرفت
یکم نگاش کردم....
دستمالو و گرفتم و بینیم و تمیز کردم
"ویو تهیونگ"
انالی توقعه داشت به جونگکوک چی بگم؟!
به کسی خودش سعی میکنه منو اروم کنه برم چی بگم؟
جونگکوک کلافه نشست رو مبل و صورتشو بین دستاش گرفت
جونگکوک به من چییزی نگفته بود که واقعا دوسش داره یا نه...
ولی اونطور که معلومه انالی خبر داره
به مبل تکیه دادم و پایه راستم و رو پایه چپم انداختم
ته: چطوری اقای مثلا اروم؟
کوک: خفه شوو
ته: اصلا بلد نیستی با دخترا رفتار کنیاا....دوسش داری این که راهش نیست
دستشو برداشت و مودی نگام کرد
کوک: کم چرت بگو دوست داشتن چی؟
ته: خر خودتی.....انالی بهم گفت
انالی هیچی بهم نگف
کوک: انالی؟؟....چرت گفته ....
ته: پس دوسش نداری؟
کوک: نه
ته: اوکی ، پس برایه من
کوک: ها!؟
ته: دوسش نداری دیگه ...منم دختر جدید سراق ندارم ...هانا رو نگه میدار و اینطور که معلومه ورزش کاره....پس یعنی هیکل خیلی رو فرمی داریی....تایپ منه
کوک: چییی؟( بلند)
ته: اووو...از کوره در میری؟؟....توکه برات مهم نیست
همش داشتم جونگکوک و تhریک میکردم به اعطراف کردنش
کوک: ارع...
ته: واس اصلا فک کن یه شب عالیی با اون دختر.....وای فکرشم...خیلی خوبه ...تست کردنش باید چی باشه...اوففف
کوک: بس کن
سعی کرد خودشو بیخیال نشون بده
ته: چیه؟ دارم از ارزوم میگممم......بعد از سال ها یکیو پیدا کردممم.....ازشم نمیگذرم.....دختر به اون خوش هیکلی.....اصلا خودت یکم فک کنن..
یه دفعه بلند شدو با مشتش کوبید تو دهنم
کوک؛ بس کنن دیگه.....جرعت داری یبار دیگه بهش فک کن
سرم و به عقب بردم و دستم و گذاشتم رو دماغ و دهنم
لعنت بهتتتت
هر قدرت داشت و تو مشتش ریخته بود و الان از دماغ و دهنم خوnمیاد
یه دفعه صدایه هین بزرگ انالی امد
به طرف صدا یرگشتم که انالیو هانا ..تماشاگر اون صحنه بودن
پوزخندی زدم و بلند شدم و رو به جونگکوک که به هانا زول زده یود گفتم:
_ تو خیلی گوه میخوری انکار میکنی ....بیا کارتم راحت تر کردم ....
اصلا جوابی بهم نداد
با حس ریختن خوnاز دماغم سرمو بردم بالا
ته: اییی صگ اعصااابب زدی داغونم کردی
خودمو انداختم رو مبل و سرمو بالاش گرفتم
انالی یه دفعه کنارم نشست و دست مال کاغذی رو به طرفمگرفت
یکم نگاش کردم....
دستمالو و گرفتم و بینیم و تمیز کردم
۱۱.۹k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.