وقتی باران می بارید p53
تعلل داشتم برای گفتنش..بیشتر از همه به زبون آوردن بعضی جمله ها برام دشوار بود:
_ خوب گوش کن ببین چی بهت میگم من ب شرطی تورو فراری دادم ک به حل این پرونده و دستگیری باند کمک کنی..من الان توسط مافوقم تحت فشارم ، هم تنها عضو و سرنخی ک داشتیم رو به ظاهر ب کشتن دادم و هم هنوز نتونستم این پرونده رو بندم
جدی تر ادامه دادم
_ الان نوبت توعه ک دینتو به من ادا کنی
*****
در عرض هشت نه روز خیلی اتفاقات افتاد..تونستیم چند تا از انبار های سازمان رو دستگیر کردیم
جلوی معاملاتشونو گرفتيم
و همه ی اینا با کمک ونوس بود..به راحتی میدیدم ک راضی نبود اون اطاعات رو در اختیارم بزاره
و تنها با یک شرط راضی ب اینکار شد
شرطی ک برای من سخت بود.
ساعت ۴ و نیم بامداد بود..در ماشین رو باز کردم و نشستم..ونوس هم سوار شد
همه جا تیره و تاریک بود ، قلبم تند میکوبید
حق داشت ..نداشت؟؟
اروم بگیر قلبم ، این درست ترین کاریه ک داری میکنی
باید ازش بگذری...کنار کس دیگه ای خوشبخته
توعم همينو میخوای
برای اینکه سکوت بینمون رو پر کنم ضبط ماشینو زدم
《بگذر ز من ای آشنا ، چون از تو من دیگر گذشتم
دیگر تو هم بیگانه شو،چون دیگران با سرگذشتم
میخواهم عشقت ، در دل بمیرد
میخواهم تا دیگر ، در سر، یادت پایان گیرد
هر عشقی میمیرد
خاموشی میگیرد
عشق تو نمیمیرد
باور کن بعد از تو دیگری در قلبم جایت را نمیگیرد》
اره من دارم میگذرم ازش...چون شرطش همین بود
اینکه بدون اینکه کاری باهاشون داشته باشن بزارم با شوهرش از کشور خارج شن
_ خوب گوش کن ببین چی بهت میگم من ب شرطی تورو فراری دادم ک به حل این پرونده و دستگیری باند کمک کنی..من الان توسط مافوقم تحت فشارم ، هم تنها عضو و سرنخی ک داشتیم رو به ظاهر ب کشتن دادم و هم هنوز نتونستم این پرونده رو بندم
جدی تر ادامه دادم
_ الان نوبت توعه ک دینتو به من ادا کنی
*****
در عرض هشت نه روز خیلی اتفاقات افتاد..تونستیم چند تا از انبار های سازمان رو دستگیر کردیم
جلوی معاملاتشونو گرفتيم
و همه ی اینا با کمک ونوس بود..به راحتی میدیدم ک راضی نبود اون اطاعات رو در اختیارم بزاره
و تنها با یک شرط راضی ب اینکار شد
شرطی ک برای من سخت بود.
ساعت ۴ و نیم بامداد بود..در ماشین رو باز کردم و نشستم..ونوس هم سوار شد
همه جا تیره و تاریک بود ، قلبم تند میکوبید
حق داشت ..نداشت؟؟
اروم بگیر قلبم ، این درست ترین کاریه ک داری میکنی
باید ازش بگذری...کنار کس دیگه ای خوشبخته
توعم همينو میخوای
برای اینکه سکوت بینمون رو پر کنم ضبط ماشینو زدم
《بگذر ز من ای آشنا ، چون از تو من دیگر گذشتم
دیگر تو هم بیگانه شو،چون دیگران با سرگذشتم
میخواهم عشقت ، در دل بمیرد
میخواهم تا دیگر ، در سر، یادت پایان گیرد
هر عشقی میمیرد
خاموشی میگیرد
عشق تو نمیمیرد
باور کن بعد از تو دیگری در قلبم جایت را نمیگیرد》
اره من دارم میگذرم ازش...چون شرطش همین بود
اینکه بدون اینکه کاری باهاشون داشته باشن بزارم با شوهرش از کشور خارج شن
۱۱۲.۴k
۰۱ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.