جونگکوکه:چتونه؟ صداتون تا کلاس میاد
جونگکوکه:چتونه؟ صداتون تا کلاس میاد
تهیونگ:هیچی
ات:جواب منو بده
ادمین:تهیونگ چیزی نمیگه و میره توی کلاس و جنگکوک هم رفت چند دقیقه بعد ات هم میره توی کلاس معلم وارد کلاس میشه
معلم:دوتا دانش آموز جدید داریم خب خودتون رو معرفی کنید
ات:سلام من کیم ات هستم تازه از آلمان اومدم
تهیونگ:سلام من کیم تهیونگ هستم
معلم:شما دو تا باهم خواهر برادرید چون فامیلیاتون یکیه؟
ادمین:ات میخواست حرف بزنه ک تهیونگ سریع گفت نه
معلم:آها
معلم:از اونجایی که تهیونگ و جونگکوک با هم دوست صمیمی هستن و خب ۱۰۰ درصد از اونجایی که یادمه باهم حرف می زدند پیش هم نشینن
ادمین:تهیونگ قبلنا تو همین مدرسه بوده وقتی رفتن آلمان از مدرسه رفت
معلم:ات پیش جونگکوک بشینه و تهیونگ هم پیش لیا
ادمین:میز لیا اینا کنار جونگکوک اینا بود
تهیونگ(در گوش ات): وای به حالت اگه ببینم با جونگکوک حرف بزنی مخصوصا راجب رابطه خواهر برادریمون
ات:..........
کوک ویو:
نمیدونم چرا از اون موقعه که ات و دیدم قلبم تند تند میزد ولی نمیدونم چرا
وقتی فهمیدم ات قرار پیشم بشینه خیلی خوشحال شدم ولی خب نشون ندادم
ات ویو:
بعد از زر زر های معلم زنگ خورد همه رفتن بیرون به جز من و تهیونگ و جونگکوک نگاه های سنگینی رو روی خودم احساس کردم ولی اهمیتی ندادم
.......................
بچها این پارت 2 هست حذف شده بود
تهیونگ:هیچی
ات:جواب منو بده
ادمین:تهیونگ چیزی نمیگه و میره توی کلاس و جنگکوک هم رفت چند دقیقه بعد ات هم میره توی کلاس معلم وارد کلاس میشه
معلم:دوتا دانش آموز جدید داریم خب خودتون رو معرفی کنید
ات:سلام من کیم ات هستم تازه از آلمان اومدم
تهیونگ:سلام من کیم تهیونگ هستم
معلم:شما دو تا باهم خواهر برادرید چون فامیلیاتون یکیه؟
ادمین:ات میخواست حرف بزنه ک تهیونگ سریع گفت نه
معلم:آها
معلم:از اونجایی که تهیونگ و جونگکوک با هم دوست صمیمی هستن و خب ۱۰۰ درصد از اونجایی که یادمه باهم حرف می زدند پیش هم نشینن
ادمین:تهیونگ قبلنا تو همین مدرسه بوده وقتی رفتن آلمان از مدرسه رفت
معلم:ات پیش جونگکوک بشینه و تهیونگ هم پیش لیا
ادمین:میز لیا اینا کنار جونگکوک اینا بود
تهیونگ(در گوش ات): وای به حالت اگه ببینم با جونگکوک حرف بزنی مخصوصا راجب رابطه خواهر برادریمون
ات:..........
کوک ویو:
نمیدونم چرا از اون موقعه که ات و دیدم قلبم تند تند میزد ولی نمیدونم چرا
وقتی فهمیدم ات قرار پیشم بشینه خیلی خوشحال شدم ولی خب نشون ندادم
ات ویو:
بعد از زر زر های معلم زنگ خورد همه رفتن بیرون به جز من و تهیونگ و جونگکوک نگاه های سنگینی رو روی خودم احساس کردم ولی اهمیتی ندادم
.......................
بچها این پارت 2 هست حذف شده بود
۷.۳k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.