my saving angle ...p=10
شوگا ویو :
دلشوره ی جین درست بود
الان یه خرس نزدیک کوک بود,کوک توی شوک بود و همونجا بدون حرکت وایستاده بود که خرسه یه دفعه حمله کرد بهش که من با سرعت زیاد به سمت کوک دویدم و اونو هل دادم تا طعمه ی خرس نشه من کوک رو خیلی دوست داشتم اون مثل برادرم بود و نمیخواستم براش اتفاقی بیفته به خاطر همین این کا رو کردم الان خرس دقیقا روی من بود از شدت وزن زیادش داشتم له میشدم خیلی ترسناک بودکه یه دفعه یه چیزی اونو ضعیف کرد برگشتم دیدم امکان نداره ا..اون ن..امرا بود اینجا چیکار میکرد؟
نامرا ویو: تا به خودم اومدم دیدم کوک و شوگا با چشما ی گرد دارن بهم نگاه میکنن
شوگا:ه..هی نامرا اینجا چ..چیکار میکنی؟؟
کوک : تو با خرسه چیکار کردی؟
* م..من اههه(سرفه)هی.. هیچی
کوک : نامرا تو کی هستی؟
بینم چرا اینقدر سرفه میکنی؟
حالت خوبه؟
شوگا : نامرا چشمات چ..چرا قرمزه رنگتم که پریده سرما خوردی؟
کوک سمتم اومد وای نه بوی خون
دیگه داشتم از خود بی خود میشدم
که یه دفعه به کوک حمله ور شدم
شوگا : نامرا داری جیکار میکنی
کوک:ه...هی ن...امرا ش..شوخیه .خ..خوبی نیس از روم پاشو
با صدای داد شوگا به خودم او مدم من دارم چیکار میکنم؟
کسایی که بیاد کمکشون کنمو دارم میکشمممممم نههههه
سریع بلند شدم و رفتم به یه سمت نا معلوم و اون دوتا داشتن صدام میکردن اما من به کار خودم ادامه میدادم که خوردم زمین دیگه داشتم نفسای اخرمو میکشیدمممم نه من نباید بمیرممم نه من به پدر بزرگ قول دادم برگردم پیششو که یکدفعه صدای فس فس مارو شنیدم دقیقا جلو پام بو سریع برش داشتمو تیکه تیکش کردمو خونشو خورم (به خدا حال خودمم به هم خورد شرمنده:/)
هوفففف داشتم خفه میشدمااا
کوک ویو : اون نامرا بود چرا چشماش اونقدر قرمز بود چرا رنگش پریده بود شبیه خون اشاما یی که توی فیلما هست شده بود نکنه اب قول ته یه موجود ماورایی باشه یه کاسه ای زیر نیم کاسست باید بفهمم این دختره کیه رفتم پیش شوگا
کوک :خوبی جاییت که درد نمی کنه؟
شوگا:ن..نه
ن..امرا اینجا چیکار میکرد؟؟؟
تا خواستم حرف بزنم اعضا رسیدن
نامی : بلخر پیداتون کردیم شما ها حالتون خوبه چی شد یه دفعه
که یه دفعه چشم نامی به خرسه خورد
جیمین :خ..خرسسسس
شوگا :نترسید مرده
جین : چی شد یه دفعه؟؟؟
هوپ : اره چیشد؟
کل ماجرارو براشون تعریف کردیم
ته : من میگم این نامرا موجود ماوراییه هی بگید نه
جیمین : تهیونگ موجودای ماورایی برای قصه هاست
کوک : تهیونگ راست میگههه اون یه موجود ماوراییه
شوگا : اره چون وقتی که نامرا اومد خرسه که روم بود ضعیف شد خرس که الکی الکی ضعیف نمیشه که یکمک فکر کنید
همه تو ی شوک بودن
که هوپ گفت
بچه ها به یه چیزی دقت کردین؟؟
پسرا : چی ؟؟؟
هوپ :دقت کردید که ما هروقت که توی خطریم نامرا پیداش میشه؟
مثل قضیه یه جین یا اون تیر اندازیه و یا همین الان
پسرا:...
سیلوم
خوبید ؟
لطفا لایک کنید و کامنت بزارید
لایک:7تا
دلشوره ی جین درست بود
الان یه خرس نزدیک کوک بود,کوک توی شوک بود و همونجا بدون حرکت وایستاده بود که خرسه یه دفعه حمله کرد بهش که من با سرعت زیاد به سمت کوک دویدم و اونو هل دادم تا طعمه ی خرس نشه من کوک رو خیلی دوست داشتم اون مثل برادرم بود و نمیخواستم براش اتفاقی بیفته به خاطر همین این کا رو کردم الان خرس دقیقا روی من بود از شدت وزن زیادش داشتم له میشدم خیلی ترسناک بودکه یه دفعه یه چیزی اونو ضعیف کرد برگشتم دیدم امکان نداره ا..اون ن..امرا بود اینجا چیکار میکرد؟
نامرا ویو: تا به خودم اومدم دیدم کوک و شوگا با چشما ی گرد دارن بهم نگاه میکنن
شوگا:ه..هی نامرا اینجا چ..چیکار میکنی؟؟
کوک : تو با خرسه چیکار کردی؟
* م..من اههه(سرفه)هی.. هیچی
کوک : نامرا تو کی هستی؟
بینم چرا اینقدر سرفه میکنی؟
حالت خوبه؟
شوگا : نامرا چشمات چ..چرا قرمزه رنگتم که پریده سرما خوردی؟
کوک سمتم اومد وای نه بوی خون
دیگه داشتم از خود بی خود میشدم
که یه دفعه به کوک حمله ور شدم
شوگا : نامرا داری جیکار میکنی
کوک:ه...هی ن...امرا ش..شوخیه .خ..خوبی نیس از روم پاشو
با صدای داد شوگا به خودم او مدم من دارم چیکار میکنم؟
کسایی که بیاد کمکشون کنمو دارم میکشمممممم نههههه
سریع بلند شدم و رفتم به یه سمت نا معلوم و اون دوتا داشتن صدام میکردن اما من به کار خودم ادامه میدادم که خوردم زمین دیگه داشتم نفسای اخرمو میکشیدمممم نه من نباید بمیرممم نه من به پدر بزرگ قول دادم برگردم پیششو که یکدفعه صدای فس فس مارو شنیدم دقیقا جلو پام بو سریع برش داشتمو تیکه تیکش کردمو خونشو خورم (به خدا حال خودمم به هم خورد شرمنده:/)
هوفففف داشتم خفه میشدمااا
کوک ویو : اون نامرا بود چرا چشماش اونقدر قرمز بود چرا رنگش پریده بود شبیه خون اشاما یی که توی فیلما هست شده بود نکنه اب قول ته یه موجود ماورایی باشه یه کاسه ای زیر نیم کاسست باید بفهمم این دختره کیه رفتم پیش شوگا
کوک :خوبی جاییت که درد نمی کنه؟
شوگا:ن..نه
ن..امرا اینجا چیکار میکرد؟؟؟
تا خواستم حرف بزنم اعضا رسیدن
نامی : بلخر پیداتون کردیم شما ها حالتون خوبه چی شد یه دفعه
که یه دفعه چشم نامی به خرسه خورد
جیمین :خ..خرسسسس
شوگا :نترسید مرده
جین : چی شد یه دفعه؟؟؟
هوپ : اره چیشد؟
کل ماجرارو براشون تعریف کردیم
ته : من میگم این نامرا موجود ماوراییه هی بگید نه
جیمین : تهیونگ موجودای ماورایی برای قصه هاست
کوک : تهیونگ راست میگههه اون یه موجود ماوراییه
شوگا : اره چون وقتی که نامرا اومد خرسه که روم بود ضعیف شد خرس که الکی الکی ضعیف نمیشه که یکمک فکر کنید
همه تو ی شوک بودن
که هوپ گفت
بچه ها به یه چیزی دقت کردین؟؟
پسرا : چی ؟؟؟
هوپ :دقت کردید که ما هروقت که توی خطریم نامرا پیداش میشه؟
مثل قضیه یه جین یا اون تیر اندازیه و یا همین الان
پسرا:...
سیلوم
خوبید ؟
لطفا لایک کنید و کامنت بزارید
لایک:7تا
۲۱.۹k
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.