توکیو ریونجرز پارت ۷
توکیو ریونجرز پارت ۷
__________________________________________
ببخشید نبودم یه مشکلی پیش اومد نپرسید چی ولی ببخشید
__________________________________________
از دید میکو
چیفیو رفت ولی اینجا جنگ بوده اینقدر شلوقه ( خونه ی تاکه رو یادتونه یچی توی اون مایه ها )
باید مرطبش کنم هر چند کار سختیه
گذر زمان ۵ ساعت بعد
چیفو : من برگشتم
از دید چیفو
ای...اینجا واقعا خونه منه رفتم جلو تر دیدم یه نامه روی اوپنه
غذا توی یخچاله گشنت شد بخور من شاید خوابم ببره پس شب بخیر
وقتی روی مبلو نگاه کردم میکو رو دیدم که خوابش برده واقعا کاوایههههه یعنی این همه کار انجام داده یعنی غذاشو خورده شاید چون خوابه پس یعنی خورده
فردا صبح
از دید میکو
وقتی بیدار شدم روی یه تخت بودم ولی من که روی مبل خوابیدم بلند شدم خیلی سرم درد میکرد و سرگیجه بدی داشتم
فلش بک به دیشب
دیدم میکو خوابیده سرما میخوره بلندش کردم و بردمش روی تخت و رپش پتو کشیدم
پایان فلش بک
یعنی چطور اومدم روی تخت شاید نه نه نه نباید همچین چیزی به ذهنم بیاد بیدار شدم و از اتاق رفتم بیرون گشنمههه دیشب چیزی نخوردم منتظر چیفو بودم تها غذاخوردن اصلا بهم حال نمیده ( ایشون فقط داره خودشو گول میزده و دلش میخواست با چیفو غذا بخوره )
باید برم تا چیفو خوابه براش صبحونه درست کنم
بعد درست کردن صبحونه
میکو : بالاخره تموم شددددد
چیفو : صبح بخیر میکو چی تموم شد
میکو : صبحونه امادست
چیفو چشماش ستاره ای شد
چیفو : اخ جون غذای دیشبت عالی بوددد دوست دارم ببینم صبحونت چطوره
میکو : نظرت چیه خودت امتحان کنی حالا زود بورو دستو صورتتو بشور وگرنه از صبحونه خبری نیست( فقط منم یا شما هم یاد مامانای انیمه ای اوفتادین )
چیفو رفت و برگشت سر میز صبحونه که یهو صدای زنگ در اومد
پایان به نظرتو کی بود تو کامنتا بکید😁
__________________________________________
ببخشید نبودم یه مشکلی پیش اومد نپرسید چی ولی ببخشید
__________________________________________
از دید میکو
چیفیو رفت ولی اینجا جنگ بوده اینقدر شلوقه ( خونه ی تاکه رو یادتونه یچی توی اون مایه ها )
باید مرطبش کنم هر چند کار سختیه
گذر زمان ۵ ساعت بعد
چیفو : من برگشتم
از دید چیفو
ای...اینجا واقعا خونه منه رفتم جلو تر دیدم یه نامه روی اوپنه
غذا توی یخچاله گشنت شد بخور من شاید خوابم ببره پس شب بخیر
وقتی روی مبلو نگاه کردم میکو رو دیدم که خوابش برده واقعا کاوایههههه یعنی این همه کار انجام داده یعنی غذاشو خورده شاید چون خوابه پس یعنی خورده
فردا صبح
از دید میکو
وقتی بیدار شدم روی یه تخت بودم ولی من که روی مبل خوابیدم بلند شدم خیلی سرم درد میکرد و سرگیجه بدی داشتم
فلش بک به دیشب
دیدم میکو خوابیده سرما میخوره بلندش کردم و بردمش روی تخت و رپش پتو کشیدم
پایان فلش بک
یعنی چطور اومدم روی تخت شاید نه نه نه نباید همچین چیزی به ذهنم بیاد بیدار شدم و از اتاق رفتم بیرون گشنمههه دیشب چیزی نخوردم منتظر چیفو بودم تها غذاخوردن اصلا بهم حال نمیده ( ایشون فقط داره خودشو گول میزده و دلش میخواست با چیفو غذا بخوره )
باید برم تا چیفو خوابه براش صبحونه درست کنم
بعد درست کردن صبحونه
میکو : بالاخره تموم شددددد
چیفو : صبح بخیر میکو چی تموم شد
میکو : صبحونه امادست
چیفو چشماش ستاره ای شد
چیفو : اخ جون غذای دیشبت عالی بوددد دوست دارم ببینم صبحونت چطوره
میکو : نظرت چیه خودت امتحان کنی حالا زود بورو دستو صورتتو بشور وگرنه از صبحونه خبری نیست( فقط منم یا شما هم یاد مامانای انیمه ای اوفتادین )
چیفو رفت و برگشت سر میز صبحونه که یهو صدای زنگ در اومد
پایان به نظرتو کی بود تو کامنتا بکید😁
۴.۷k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.