part 35
💜💜
جیمین:بعد از اینکه از اتاق اومدم بیرون با چیزی که دیدم باور نمیکردم.میدونم هنوز هم دیگه رو هنوز دوست دارن بخاطر همین زنگ زدم به تهیونگ گفتم
💜شروع تماس💜
جیمین:سلام
تهیونگ:سلام چه تعجب اور که سلام گفتی
جیمین:ته یک دقیقه زر نزن کارت دارم
تهیونگ:میشنوم
جیمین:همه چیزی که دید رو تعریف کرد
تهیونگ:واقعاااااااااااااااااااااا
جیمین:اره من الان یه نقشه دارم
تهیونگ:چه نقشه ایی
جیمین:اگه نپری وسط حرفم میگم
تهیونگ:باشع بابام بگو
جیمین:خب یه دونه تو هتل اتاق رزرو کن اتاق رو قشنگ رمانتیک تزین کن
تهیونگ:اوکی
جیمین:تا ساعت ۷ وقت داری
تهیونگ:اوکی
💜پایان تماس💜
جیمین:لیا اومد پایین بعد شوگا با هم صبحونه خوردیم من و شوگا رفتیم کمپانی لیا هم موند خونه
💜بعد از کمپانی💜
جیمین:از همه ۲ ساعت زود از کمپانی خارج شدم به طرف هتل رفتم. با تهیونگ رفتیم به اتاق نگاه کردیم
جیمین:واوووه
تهیونگ:پس چه فکر کردی
خب زنگ بزن دیگه زود
جیمین:باشههه
گوشی رو برداشتم به شوگا زنگ زدم
تهیونگ هم به لیا
تهیونگ:این کار اینجا تمام🤗🤗🤗
جیمین:دقیقا بیا بریم
رفتن
لیا:تهیونگ زنگ زد گفت شوگا تو هتل کارت داره منم رفتم
شوگا:(همونی که تهیونگ به لیا گفته رو جیمین به شوگا گفت دیگه) راه افتادم رفتم هتل
لیا:رفتم به. اتاقی که تهیونگ گفته بود در باز بود رفتم تو که وضعیت اتاق رو دیدم
شوگا:رفتم هتل به اتاقی که جیمین گفته بود لیا توی اتاق بود اتاق هم خیلی رمانیک و شیک تزین شده
که لیا منو دید گفت
لیا:من برای این صدا کردی
شوگا:من ترو صدا کردم تو منو برای این صدا کردی
لیا:من ترو صدا نکردم
شوگا:منم
لیا:به تو کی گفت بیایی اینجا
شوگا:جیمین
به تو کی گفت
لیا:تهیونگ
شوگا:معلوم شد کار دوتاشونه
لیا:من دیگه برم که شوگا دستمو گرفت و گفت
شوگا: لیا داشت می رفت که دستشو گرفتم گفتم نرو
لیا:شوگا ولم کن
شوگا:نزاشتم حرفش رو تموم کنه لبام رو گذاشتم روی لبش
لیا:شوگا. نزاشت حرف مو تموم کنم لبش رو گذاشت رو لبمو اول تعجب کردم ولی بعد همکاری کردم.
شوگا: لیل اول همکاری نکرد ولی بعد همکاری کرد. که انداختمش روی تخت روش خیمه زدمو به بوسیدنش ادامه دادم.بعد لبمو از لبش برداشتم لباسشو از تنش درآوردم لباس خودمم هم همین طور روش دوباره خیمه زدمو بوسیدمش
لیا:شوگا منو انداخت رو تخت لباسم و لباسش رو از در آورد فقط لباس زیر مون مونده بود .دوباره روم خیمه زدو بوسیدم بعد به سراغ گردنم رفت مک های دردناک میزد .ول کرد لباس زیر آم رو در اورد شروع به خوردن سینه هام کرد(هوق چندش😖😖😖)
شوگا:بعد خوردن سینه هاش لباس لباس زیر خودم رو هم در آوردم (اسمشو نمیدونم😂😂)
بعد دیکم رو روی پوصنش مالیدم فقط داشت ناله میکرد .کاملا خیش شده بود.دیکمو تنظیم کردم و
کاملاً واردش کردم
لیا:جیغغ شوگا در بیار
شوگا:وایسادم تا این که عادت کنه بعد ۳ سال اولین رابطه دوتامون. بود.
شوگا؛شروع کنم
لیا:سرشو به معنی اره تکون داد
بعد ۱۵ راند توش خالی کردمو دیکمو ازش در آوردم کشیدم تو بغلم خوابیدم
امیدوارم خوشتون اومده باشه 💜💜
من که بچه مثبت بودم چی شده به من
ببخشید اگه بد شده چون اولین بارم بود داشتم صحنه دار مینوشتم😎
جیمین:بعد از اینکه از اتاق اومدم بیرون با چیزی که دیدم باور نمیکردم.میدونم هنوز هم دیگه رو هنوز دوست دارن بخاطر همین زنگ زدم به تهیونگ گفتم
💜شروع تماس💜
جیمین:سلام
تهیونگ:سلام چه تعجب اور که سلام گفتی
جیمین:ته یک دقیقه زر نزن کارت دارم
تهیونگ:میشنوم
جیمین:همه چیزی که دید رو تعریف کرد
تهیونگ:واقعاااااااااااااااااااااا
جیمین:اره من الان یه نقشه دارم
تهیونگ:چه نقشه ایی
جیمین:اگه نپری وسط حرفم میگم
تهیونگ:باشع بابام بگو
جیمین:خب یه دونه تو هتل اتاق رزرو کن اتاق رو قشنگ رمانتیک تزین کن
تهیونگ:اوکی
جیمین:تا ساعت ۷ وقت داری
تهیونگ:اوکی
💜پایان تماس💜
جیمین:لیا اومد پایین بعد شوگا با هم صبحونه خوردیم من و شوگا رفتیم کمپانی لیا هم موند خونه
💜بعد از کمپانی💜
جیمین:از همه ۲ ساعت زود از کمپانی خارج شدم به طرف هتل رفتم. با تهیونگ رفتیم به اتاق نگاه کردیم
جیمین:واوووه
تهیونگ:پس چه فکر کردی
خب زنگ بزن دیگه زود
جیمین:باشههه
گوشی رو برداشتم به شوگا زنگ زدم
تهیونگ هم به لیا
تهیونگ:این کار اینجا تمام🤗🤗🤗
جیمین:دقیقا بیا بریم
رفتن
لیا:تهیونگ زنگ زد گفت شوگا تو هتل کارت داره منم رفتم
شوگا:(همونی که تهیونگ به لیا گفته رو جیمین به شوگا گفت دیگه) راه افتادم رفتم هتل
لیا:رفتم به. اتاقی که تهیونگ گفته بود در باز بود رفتم تو که وضعیت اتاق رو دیدم
شوگا:رفتم هتل به اتاقی که جیمین گفته بود لیا توی اتاق بود اتاق هم خیلی رمانیک و شیک تزین شده
که لیا منو دید گفت
لیا:من برای این صدا کردی
شوگا:من ترو صدا کردم تو منو برای این صدا کردی
لیا:من ترو صدا نکردم
شوگا:منم
لیا:به تو کی گفت بیایی اینجا
شوگا:جیمین
به تو کی گفت
لیا:تهیونگ
شوگا:معلوم شد کار دوتاشونه
لیا:من دیگه برم که شوگا دستمو گرفت و گفت
شوگا: لیا داشت می رفت که دستشو گرفتم گفتم نرو
لیا:شوگا ولم کن
شوگا:نزاشتم حرفش رو تموم کنه لبام رو گذاشتم روی لبش
لیا:شوگا. نزاشت حرف مو تموم کنم لبش رو گذاشت رو لبمو اول تعجب کردم ولی بعد همکاری کردم.
شوگا: لیل اول همکاری نکرد ولی بعد همکاری کرد. که انداختمش روی تخت روش خیمه زدمو به بوسیدنش ادامه دادم.بعد لبمو از لبش برداشتم لباسشو از تنش درآوردم لباس خودمم هم همین طور روش دوباره خیمه زدمو بوسیدمش
لیا:شوگا منو انداخت رو تخت لباسم و لباسش رو از در آورد فقط لباس زیر مون مونده بود .دوباره روم خیمه زدو بوسیدم بعد به سراغ گردنم رفت مک های دردناک میزد .ول کرد لباس زیر آم رو در اورد شروع به خوردن سینه هام کرد(هوق چندش😖😖😖)
شوگا:بعد خوردن سینه هاش لباس لباس زیر خودم رو هم در آوردم (اسمشو نمیدونم😂😂)
بعد دیکم رو روی پوصنش مالیدم فقط داشت ناله میکرد .کاملا خیش شده بود.دیکمو تنظیم کردم و
کاملاً واردش کردم
لیا:جیغغ شوگا در بیار
شوگا:وایسادم تا این که عادت کنه بعد ۳ سال اولین رابطه دوتامون. بود.
شوگا؛شروع کنم
لیا:سرشو به معنی اره تکون داد
بعد ۱۵ راند توش خالی کردمو دیکمو ازش در آوردم کشیدم تو بغلم خوابیدم
امیدوارم خوشتون اومده باشه 💜💜
من که بچه مثبت بودم چی شده به من
ببخشید اگه بد شده چون اولین بارم بود داشتم صحنه دار مینوشتم😎
۱۴.۲k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.