تک پارتی درخواستی نامجین
تک پارتی درخواستی نامجین
باعصبانیت دستشو مشت کرده بود طوری که رگ های برجستش دیده میشد دیگه نمیتونست دیر اومدنشو تحمل کنه فقط منتظر بود
منتظر بود جین بیاد
در این هنگام صدای در اومد
جین با بیحالی داخل ویلا اومد
نامجون با دیدنش بیشتر ترسناک تر شد
نامجون تمام دادش رو سر جین خالی کرد
نامجون : کجا بودییییییییییی
جین با تمام ارامش در مقابله عربده گفت : ول کن بابا حال داریا
نامجون هیچ کم نیورد باهمون لحن گفت : احمق باتوام تا الان کجابودیییییییییی
جین که کاملا مست بود اروم بدون جوابی به سمت اتاق مشترکشون رفت و زیر لب کلمه ی فاکی رو گفت
نامجون تو شک بود
اخه چطور میشد جینی که با یه حرف انقدر میترسید
الا جلوی یه مافیا به خونسردی رفتار میکرد
ارامششو حفظ کرد شاید باید توضیح جین رو میشنید پس تصمیم گرفت به اتاق رفت جایی که جین بود هنوز درو باز نکرده صدای گریه ی جین میومد
نامجون میخواست وارد اتاق شه و جین رو اروم کنه اما با حرفی که شنید متوقف شد
جین : چرا ...چرااز میخواس....ت ب.....کشمشو انق..در مشروب و الکل..هق... بخورم که از حال برم مم..مم..ن نبا...ید بکشمش .... نن...نا...مج..ون .ممم...ننو ب..بخش باید از خانوادم انتقام بگیرم باید بکشمت
جین کلمهی (باید بکشمت )رو محکم و بدون تته و پته گفت و با صدای در اوردن چاقو و بلند شدن از روی تخت نامجون به سمت در خروجی شتافت و سریع سوار ماشینش شد تنها چیزی که از شیشه عقب رو دید جینی بود که از خونه دوید و بیرون اومد
نامجون با خودش فکر کرد که دیگه میتونه بره یه جای دیگه ولی کور خونده بود نامجون یادش نبود برای جین هم ماشین و هم سویچ ماشین رو بهش داده بودو امکان داره بمیره .......
تمام
امیدوارم خوشتون اومده باشه
دوست دارم نظرتون رو بهم بگید
ممنونم
باعصبانیت دستشو مشت کرده بود طوری که رگ های برجستش دیده میشد دیگه نمیتونست دیر اومدنشو تحمل کنه فقط منتظر بود
منتظر بود جین بیاد
در این هنگام صدای در اومد
جین با بیحالی داخل ویلا اومد
نامجون با دیدنش بیشتر ترسناک تر شد
نامجون تمام دادش رو سر جین خالی کرد
نامجون : کجا بودییییییییییی
جین با تمام ارامش در مقابله عربده گفت : ول کن بابا حال داریا
نامجون هیچ کم نیورد باهمون لحن گفت : احمق باتوام تا الان کجابودیییییییییی
جین که کاملا مست بود اروم بدون جوابی به سمت اتاق مشترکشون رفت و زیر لب کلمه ی فاکی رو گفت
نامجون تو شک بود
اخه چطور میشد جینی که با یه حرف انقدر میترسید
الا جلوی یه مافیا به خونسردی رفتار میکرد
ارامششو حفظ کرد شاید باید توضیح جین رو میشنید پس تصمیم گرفت به اتاق رفت جایی که جین بود هنوز درو باز نکرده صدای گریه ی جین میومد
نامجون میخواست وارد اتاق شه و جین رو اروم کنه اما با حرفی که شنید متوقف شد
جین : چرا ...چرااز میخواس....ت ب.....کشمشو انق..در مشروب و الکل..هق... بخورم که از حال برم مم..مم..ن نبا...ید بکشمش .... نن...نا...مج..ون .ممم...ننو ب..بخش باید از خانوادم انتقام بگیرم باید بکشمت
جین کلمهی (باید بکشمت )رو محکم و بدون تته و پته گفت و با صدای در اوردن چاقو و بلند شدن از روی تخت نامجون به سمت در خروجی شتافت و سریع سوار ماشینش شد تنها چیزی که از شیشه عقب رو دید جینی بود که از خونه دوید و بیرون اومد
نامجون با خودش فکر کرد که دیگه میتونه بره یه جای دیگه ولی کور خونده بود نامجون یادش نبود برای جین هم ماشین و هم سویچ ماشین رو بهش داده بودو امکان داره بمیره .......
تمام
امیدوارم خوشتون اومده باشه
دوست دارم نظرتون رو بهم بگید
ممنونم
۳.۱k
۲۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.