(سناریو... وقتی عروسکتو... هیونگ لاین)
چان: قرار بود تا دیر وقت کمپانی بمونه، بهت گفته بود دیر میاد سعی کردی منتظرش بمونی و سوپرایزش کنی ولی زیادی خسته بودی و تو جایی که بودی یعنی کاناپه دراز کشیدی
چان خونه اومد ازت انتظار داشت تو تخت با لباس خوابت خوابیده باشی چون میدونست روز سختی داشتی و خیلی خیلی خسته بودی.
وقتی از در وارد شد دید عروسکتو بغل کردی و رو کاناپه گرفتی خوابیدی. تلوزیونو خاموش کرد و بهت نگاهی کرد با دیدن این که جوری عروسکتو بغل کرده بودی که انگار جونت بود .... براید بغلت کرد و گذاشتت رو تخت و پیشونیتو بوسید.... لباسش رو در اوورد و کنارت دراز کشید.. عروسکو از بغلت در اوورد و بجاش تورو بغل کرد........
لینو:حدودا عصر بود و بعد از رکورد پارتش تو اهنگ به خونه برگشته بود.... به تویی که عروسکتو بغل کردی و با ارامش خوابیدی لبخند زد ولی این لبخندش محو شد وقتی دید بجای لی بیت( اسکزوو لینو) بوکاری رو بغل کردی( اسکزوو فلیکس)
بیدارت کرد ... «اوی چته چرا بیدارم کردی..؟؟»با صدای خواب الودت لب زدی. «چرا به جای لی بیت اون پرنده بی خاصیتو بغل کردی؟؟ اصن لی بیت کجاست؟؟»
جوری میگفت انگار قضیه ناموسی بود.
«لی بیت تو فریزره»
به سمت فریزر رفت و لی بیت یخ زده رو از فریزر در اوورد.
«چرا باهاش اینکارو کردی؟! »
سعی کرد با دستش یخ لی بیت رو باز کنه.
«لی بیت و باباش این روزا زیادی شلوغ میکنن بخاطر اون لی بیت رو تنبیه کردم»
«میدونی یخ لی بیت رو با زدن تو سرت قراره بشکونم»
چانگبین:صبح زود صبحانه اماده کرد و به سمت اتاقت اومد، دررو باز کرد و با تو روبرو شد که یه خرس 2 برابر خودتو بغل کردی و داری تو خوابت هذیون میگی...... یکم که دقت کرد دید داری میگی«چانگینی بغلم کن...... »
بهت لبخند زد و خواست تورو بیدار کنه تا قرصی که باید هر روز صبح ناشتا میخوردی رو بخوری ولی آب رو روت ریخت و از خواب پریدی......
هیونجین:صبح زود کنارت پا شد و به سمت راستش نگاه کرد و دید عروسکتو به قفسه سینت محکم چسبوندی... لبخند زد که چه کیوتی ولی بهش برخور وقتی اون اینجاست چرا اون عروسکو بغل کردی و چرا عرسکو به نقطه مورد علاقش چسبوندی..... موهاشو بهم زد و بلند شد... دید که کاملا لخته پس تصمیم گرفت تو تخت بمونه... عروسکو از دستت محکم کشید که باعث شد از خواب بپری .... عروسکو پرت کرد و سرشو داخل قفسه سینت فرو کرد......
چان خونه اومد ازت انتظار داشت تو تخت با لباس خوابت خوابیده باشی چون میدونست روز سختی داشتی و خیلی خیلی خسته بودی.
وقتی از در وارد شد دید عروسکتو بغل کردی و رو کاناپه گرفتی خوابیدی. تلوزیونو خاموش کرد و بهت نگاهی کرد با دیدن این که جوری عروسکتو بغل کرده بودی که انگار جونت بود .... براید بغلت کرد و گذاشتت رو تخت و پیشونیتو بوسید.... لباسش رو در اوورد و کنارت دراز کشید.. عروسکو از بغلت در اوورد و بجاش تورو بغل کرد........
لینو:حدودا عصر بود و بعد از رکورد پارتش تو اهنگ به خونه برگشته بود.... به تویی که عروسکتو بغل کردی و با ارامش خوابیدی لبخند زد ولی این لبخندش محو شد وقتی دید بجای لی بیت( اسکزوو لینو) بوکاری رو بغل کردی( اسکزوو فلیکس)
بیدارت کرد ... «اوی چته چرا بیدارم کردی..؟؟»با صدای خواب الودت لب زدی. «چرا به جای لی بیت اون پرنده بی خاصیتو بغل کردی؟؟ اصن لی بیت کجاست؟؟»
جوری میگفت انگار قضیه ناموسی بود.
«لی بیت تو فریزره»
به سمت فریزر رفت و لی بیت یخ زده رو از فریزر در اوورد.
«چرا باهاش اینکارو کردی؟! »
سعی کرد با دستش یخ لی بیت رو باز کنه.
«لی بیت و باباش این روزا زیادی شلوغ میکنن بخاطر اون لی بیت رو تنبیه کردم»
«میدونی یخ لی بیت رو با زدن تو سرت قراره بشکونم»
چانگبین:صبح زود صبحانه اماده کرد و به سمت اتاقت اومد، دررو باز کرد و با تو روبرو شد که یه خرس 2 برابر خودتو بغل کردی و داری تو خوابت هذیون میگی...... یکم که دقت کرد دید داری میگی«چانگینی بغلم کن...... »
بهت لبخند زد و خواست تورو بیدار کنه تا قرصی که باید هر روز صبح ناشتا میخوردی رو بخوری ولی آب رو روت ریخت و از خواب پریدی......
هیونجین:صبح زود کنارت پا شد و به سمت راستش نگاه کرد و دید عروسکتو به قفسه سینت محکم چسبوندی... لبخند زد که چه کیوتی ولی بهش برخور وقتی اون اینجاست چرا اون عروسکو بغل کردی و چرا عرسکو به نقطه مورد علاقش چسبوندی..... موهاشو بهم زد و بلند شد... دید که کاملا لخته پس تصمیم گرفت تو تخت بمونه... عروسکو از دستت محکم کشید که باعث شد از خواب بپری .... عروسکو پرت کرد و سرشو داخل قفسه سینت فرو کرد......
۴۵۱
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.