p25
ته:
همینجوری باخودمکلنجکاومیرفتم که بهم بندایا زنگ زد گفتکهدم خونس وای منتوخونه خودمبودمیعنی از عمارت تا اون خرابهچطوری برم اوفففف اگه بفهمه چی
ته:زود پاشین روحاظر کردم و از حیاط پشتی زود رفتمداخل
ب:ته در رو چرا بازنمیکنی
ته:حالمخرابه کمی وایسا
ب:
یک ساعت بود ته درو بازنکرده بود دیگه داشتم نگرانمیشدم
کوک:انگارنمیخواد درو باز کنه
ب:فککنم یه چیزایی بهسرش اومده
کوک:هیدختره ع.ن.ت.ر درستحرف بزن
ب:(چیزینمیگه)
کوک:ب بخشید
ب:مشکلی نیس
ته:
زود رفتم خونهو در رک بازکردمبا دیدن کوک دهنم باز موند
ته:کوک؟
کوک:سلام داداشی
ته:گمشو از اینجا
ب:ته اونطوری باهاش حرف نزن
ته:ببند دهنتو
ب:بهخودتبیا تهیونگ
ته:چرااومدی؟
ب:اومدم ازتمراقبتی کنم و کوکم بهمکمک کرد
ته:اوففف
کوک:حالا داداشی بزا بیایمخونه
(امروز تلاقی روزای قبلی بود اگه همی این پارتا بالای ۵۰ بره میزارم)دوستون دارمممم😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
همینجوری باخودمکلنجکاومیرفتم که بهم بندایا زنگ زد گفتکهدم خونس وای منتوخونه خودمبودمیعنی از عمارت تا اون خرابهچطوری برم اوفففف اگه بفهمه چی
ته:زود پاشین روحاظر کردم و از حیاط پشتی زود رفتمداخل
ب:ته در رو چرا بازنمیکنی
ته:حالمخرابه کمی وایسا
ب:
یک ساعت بود ته درو بازنکرده بود دیگه داشتم نگرانمیشدم
کوک:انگارنمیخواد درو باز کنه
ب:فککنم یه چیزایی بهسرش اومده
کوک:هیدختره ع.ن.ت.ر درستحرف بزن
ب:(چیزینمیگه)
کوک:ب بخشید
ب:مشکلی نیس
ته:
زود رفتم خونهو در رک بازکردمبا دیدن کوک دهنم باز موند
ته:کوک؟
کوک:سلام داداشی
ته:گمشو از اینجا
ب:ته اونطوری باهاش حرف نزن
ته:ببند دهنتو
ب:بهخودتبیا تهیونگ
ته:چرااومدی؟
ب:اومدم ازتمراقبتی کنم و کوکم بهمکمک کرد
ته:اوففف
کوک:حالا داداشی بزا بیایمخونه
(امروز تلاقی روزای قبلی بود اگه همی این پارتا بالای ۵۰ بره میزارم)دوستون دارمممم😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
۲۰.۷k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.