عشق جنگی من
پارت 23
+های
_های بیبی کاریم داشتی
+هیچ میخواستم بدونم کجایی
_من لب دریاچه هستم پیش اعضا بودم
+اها میتونم بیام پیشت
_ولی تو که ماشین نداری بیب
+با دوستم لیندا میومدم
_اوکی بیا
+ولی کجا
_***اینم آدرسش
+آلام میلم
مکالمه قطع شد
_ببینم چقدر خرج کرده
تهیونگ :دادشم اول یکم آب بخور بعد
_وایی چخبره من گفتم یکم استغفرالله
تهیونگ :میگم هیونگ ماشین کو
_داری شوخی میکنی دیگه ن وایییی جین هیونگگگگ خفت میکنممم
ویو جین
خبر نداشته وقتی حواسش نبوده ماشینش رو با هلیکوپتر بردن 😁🍰
(چون جین کار اولش نبوده دیگه میدونه کی با ماشینش اینکار رو کرده)
_خدا هق هق من اینو گرون گرفتم
تهیونگ:وایسا این صدای چیه
_هیونگ مواظب باش
که بمب ترکید
تهیونگ :ای ب خشکی شانس
_هیونگ بدو
و داشتن فرار میکردن اون صدا هی نزدیکتر میشد
_الو ا/ت نیا اینجا خطرناکه
+چی
_ا/ت گوش کن فرار کن خوب برو خونه در محکم ببند فهمیدی
+اما
_ا/ت برو باشه
+باشه ولی قول نمیدم که نیام
_الو ا/ت اههه
تهیونگ :بدو دیگه اجوشی چغدر پیر شدی
_وای بدو سریعتر دارن میان
ا/ت در عمارت رو باز کرد
+نامجون (بلند)
نامجون :چخبر شده
+سریع اصلحه هارو بیار بدو جونگ کوک تو خطره
لیندا:منم باهات میام
+اما تو
یک تیر زد تو پنجره
نامجون :واو
+وقط نداریم تمام نگهابانا رو جمع کن
لیندا :ولی ا/ت با این لباس نع
+مگه چشه
لیندا :بیا اینو بپوش
+ممنونم (عکس لباس رو میزارم)
لیندا :پنج تا بمب یک تک تیر انداز و...
نامجون :اینو ببر خوبه
لیندا :ممنونم
ویو نامجون
این دختر خیلی خوب و خوشگل باید دلش رو ب دست بیارم اما نمیدونم چجوری
(ولباس هاشون رو پوشیدن و اسلحه هارو بردن و سوار ماشین شدن)
+من رانندگی میکنم
نامجون :اوکی
لیندا :بریم یوهو وو
دو دقیقه بعد
نامجون :جون هفت جدت آروم برووووو
لیندا :یوهوووو
نامجون :بابا پدسگ آرومم
لیندا :تندتر
سه دقیقه بعد
+رسیدیم
نگهابانا :خانم شما چغدر خوب رانندگی کردین
+ممنونم
نامجون :عوق عوق (داره بالا میاره)
لیندا :آروم باش چطه پسر
نامجون :خدا صبر شوهرت بده
+نگران نباش چیزیش نمیشه
خوب بریم داخل
چند دقیقه بعد رسیدن به اون عمارت
+نگهابانا با شمارش من
نگهابانا :چشم
+سه دو یک شلیک
فلش ب کوک
ویو کوک
بعد از اینکه داشتم فرار میکردم یکی با تیر زد ب گردنم و ییهوش شدم وقتی بیدار شدم دیدم یک جایی هستم تاریک بود
یک دختری علامتش$
$به به تو بیدار شدی
_تو کی هستی
$ددی من تورو خیلی دوست دارم
_هَه من دوست دختر دارم
نشست رو پاهاش
$اما ددی کن بهتر از اون میتونم شب رو تحمل کنم و بیشتر خوشمیگذره
(بچه ها این دختر یکی از زیر دست های اون مرد هست که میخواد ا/ت رو بگیره)
که یکدفعه...
+های
_های بیبی کاریم داشتی
+هیچ میخواستم بدونم کجایی
_من لب دریاچه هستم پیش اعضا بودم
+اها میتونم بیام پیشت
_ولی تو که ماشین نداری بیب
+با دوستم لیندا میومدم
_اوکی بیا
+ولی کجا
_***اینم آدرسش
+آلام میلم
مکالمه قطع شد
_ببینم چقدر خرج کرده
تهیونگ :دادشم اول یکم آب بخور بعد
_وایی چخبره من گفتم یکم استغفرالله
تهیونگ :میگم هیونگ ماشین کو
_داری شوخی میکنی دیگه ن وایییی جین هیونگگگگ خفت میکنممم
ویو جین
خبر نداشته وقتی حواسش نبوده ماشینش رو با هلیکوپتر بردن 😁🍰
(چون جین کار اولش نبوده دیگه میدونه کی با ماشینش اینکار رو کرده)
_خدا هق هق من اینو گرون گرفتم
تهیونگ:وایسا این صدای چیه
_هیونگ مواظب باش
که بمب ترکید
تهیونگ :ای ب خشکی شانس
_هیونگ بدو
و داشتن فرار میکردن اون صدا هی نزدیکتر میشد
_الو ا/ت نیا اینجا خطرناکه
+چی
_ا/ت گوش کن فرار کن خوب برو خونه در محکم ببند فهمیدی
+اما
_ا/ت برو باشه
+باشه ولی قول نمیدم که نیام
_الو ا/ت اههه
تهیونگ :بدو دیگه اجوشی چغدر پیر شدی
_وای بدو سریعتر دارن میان
ا/ت در عمارت رو باز کرد
+نامجون (بلند)
نامجون :چخبر شده
+سریع اصلحه هارو بیار بدو جونگ کوک تو خطره
لیندا:منم باهات میام
+اما تو
یک تیر زد تو پنجره
نامجون :واو
+وقط نداریم تمام نگهابانا رو جمع کن
لیندا :ولی ا/ت با این لباس نع
+مگه چشه
لیندا :بیا اینو بپوش
+ممنونم (عکس لباس رو میزارم)
لیندا :پنج تا بمب یک تک تیر انداز و...
نامجون :اینو ببر خوبه
لیندا :ممنونم
ویو نامجون
این دختر خیلی خوب و خوشگل باید دلش رو ب دست بیارم اما نمیدونم چجوری
(ولباس هاشون رو پوشیدن و اسلحه هارو بردن و سوار ماشین شدن)
+من رانندگی میکنم
نامجون :اوکی
لیندا :بریم یوهو وو
دو دقیقه بعد
نامجون :جون هفت جدت آروم برووووو
لیندا :یوهوووو
نامجون :بابا پدسگ آرومم
لیندا :تندتر
سه دقیقه بعد
+رسیدیم
نگهابانا :خانم شما چغدر خوب رانندگی کردین
+ممنونم
نامجون :عوق عوق (داره بالا میاره)
لیندا :آروم باش چطه پسر
نامجون :خدا صبر شوهرت بده
+نگران نباش چیزیش نمیشه
خوب بریم داخل
چند دقیقه بعد رسیدن به اون عمارت
+نگهابانا با شمارش من
نگهابانا :چشم
+سه دو یک شلیک
فلش ب کوک
ویو کوک
بعد از اینکه داشتم فرار میکردم یکی با تیر زد ب گردنم و ییهوش شدم وقتی بیدار شدم دیدم یک جایی هستم تاریک بود
یک دختری علامتش$
$به به تو بیدار شدی
_تو کی هستی
$ددی من تورو خیلی دوست دارم
_هَه من دوست دختر دارم
نشست رو پاهاش
$اما ددی کن بهتر از اون میتونم شب رو تحمل کنم و بیشتر خوشمیگذره
(بچه ها این دختر یکی از زیر دست های اون مرد هست که میخواد ا/ت رو بگیره)
که یکدفعه...
۵.۰k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.