پارت۲۳🤤😵

((از مدرسه تاعشق♥️))
من:تو خودت تا به حال از این صحنه ها داشتی؟ یه لحظه معکس کرد گفت:اع خوب نه نداشتم من:خوب نداشتی نمیدونی چه دردیه که بتونم فراموشش کنم پسره:با این لباسایی که پوشیدی ایم آرایشی که کردی صحنه ایجاد نشه بابد شاخ در اوررد☹ من:خاک تو سر گیج من ،پسره:چرا؟ پاشدم یه چرخیدم گفتم:ببین با این تیپی که زدم به قول خودت واقعا شانس آوردم که فقط یه صحنه بوده اگه ۲ یا۳ تا می شد چی؟😬😟 پسره پاشد گفت:پس خوشحال باش که یکی بوده😁 من:چی میشد همه اینا خواب بود😭 پسره:باز که رفتی خونه اول *من:باش فراموشش میکنم پسره:حالا شد🥰 من:پسره ممنون بابت کمکت🙂 پسره:خواهش دختره من:خوب من دیگه میرم پسره:وایسا این وقته شب کجا میری تنهایی؟ من:خونه میرم بلاآخره که باید برم خونه پسره:وایسا من با موتورم می رسونمت تنها نرو من:آخه به زحمت می افتی پسره:نه بابا می رسونمت من :نه خودم میرم پسره:اع ناز نکن بیا بریم دیگه من:خوب باشه موتورت کجاس؟ پسره:اونجاس ببین من:کجا؟ پسره:اونجا وقتی موتر دیدم بدو بدو رفتم پیش موتر گفتم:وای پسر چه موتریه این موتر😍 پسره:خوشت اومده؟ من:خوشم اومده چیه عاشقشم😋 پسره:عاالیه بیا سوار شیم من:آخ جوونم ماهان رفت نشست جلو گفت :بیا دیگه من:اومدم فقط چطوری سوار شم😕 پسره:ببین پاتو بزار اینجا بعد اونجا بشین من:اها فهمیدم پسره:با چه سرعت راحتی بریم؟ من:با سرعت موشک🥵 پسره:حاضری؟ من:حاظر تر از همیشه یه دفعه پسره با سرعت زیاد گاز داد رفتیم🥳:::::::::::::::::::::::::::::::::::"""""":::::::::::::::::::::""""""::
بردیا:یعنی واقعا همتا مخمو زده؟ اون چیزی نداره که آدم جذبش شه ولی خدایی چرا هیجان زدم🤯 باز به پارتی فکر کردو قشنگ تو رویا ها با همتا رفت بردیا:وایی🤤🤤 یه دفعه زد تو گوشش گفت:از خیال در بیا جوجه اردک زشت مختو نزده* زده؟ اع نزده آره نزده😵