23:𝒽𝒾𝒹𝒹ℯ𝓃 𝓁ℴ𝓋ℯ❧ 𝔭
23:𝒽𝒾𝒹𝒹ℯ𝓃 𝓁ℴ𝓋ℯ❧ 𝔭
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت:هممم(تازه بیدار شوده بچم)
کوک:بیدار شدی؟
ا.ت:اوهوم ،که یهو یادم افتاد به اتفاق دیشب
کوک:چته جن دیدی مگه
ا.ت:....
کوک:(خنده)
ا.ت:نخند(گونش سرخ شده)
کوک:باشه(خنده)
ا.ت:دست و صورتم و شستم رفتم پایین تا صبحونه اماده کنم میخواستم نودل بخورم داشتم میریختمش توی قابلمه که دستی دور کمرم حلقه شد و سری روی سمت راست شونم گذاشته شد
کوک:چی کار میکنی(در حال بو.سیدن لپ ا.ت)
ا.ت:نکن...کوک...(خنده)
کوک:باشه(تک خنده و لبخند)
[ 8 ماه بعد ]
ا.ت:کوک کجایی؟(بلند)نکنه باز رفته ایش همش من باید کاراتو انجام بدم
کوک:اینجام (لبخند)
ا.ت:یااااا حضرت پی دی نیمممممم (داد)
کوک:اخ گوشم چیکار میکنی؟(خنده)
ا.ت:نخند فک کردم دوباره رفتی که من کاراتو انجام بدم(اخم)
کوک:باشه ببخشید(خنده)
ا.ت:یهو سرم گیج رفت داشتم میوفتادم که کوک گرفتم صداش که داشت صدام میزد توی سرم اکوا میشد و بعد چند ثانیه سیاهی
کوک:ا.ت(اروم)ا.تتتت(بلند)سریع سوار ماشین کردمش و بردمش بیمارستان
پ.ر:چیشده؟
کوک:امم یهو غش کرد(نگران)
پ.ر:باش همراهم بیاریدش
کوک:ا.ت رو بردم داخل یه اتاق براید بغلش کرده بودم و گذاشتمش روی تخت
پ.ر:بیرون منتظر باشید تا ازش ازمایش بگیریم
کوک:باشه(نگران)
پ.ر:اقا
کوک:بله(نگران)
پ.ر:صبحونه نخورده بوده نه؟
کوک:ا..ر..ه
پ.ر:خب به خاطر دل ضعفه غش کرد و یک دلیل دیگش اینه که حامله اس
کوک:....(ویندوزش بالا نیومده)
پ.ر:اقا
کوک:چ...ی....چییییی
پ.ر:بله
کوک:ودف (زیر لب)
ا.ت:آی سرم
کوک:خوبی؟
ا.ت:ا..ره..چیشد....یهو
کوک:به خاطر اینه که صبحونه نخورده بودی و...
ا.ت:و چی؟
کوک:حامله بودی
ا.ت:....(بچم هنگ کرده)
شرایط پارت بعد : ↓
لایک : 60 3>
کامنت : 30 †
فالوور : 488 ★
#کوک
#فیک
#jk
#سناریو
#اسمات
#وانشات
#bts
#تهکوک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جی_کی
#جونگ_کوک
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت:هممم(تازه بیدار شوده بچم)
کوک:بیدار شدی؟
ا.ت:اوهوم ،که یهو یادم افتاد به اتفاق دیشب
کوک:چته جن دیدی مگه
ا.ت:....
کوک:(خنده)
ا.ت:نخند(گونش سرخ شده)
کوک:باشه(خنده)
ا.ت:دست و صورتم و شستم رفتم پایین تا صبحونه اماده کنم میخواستم نودل بخورم داشتم میریختمش توی قابلمه که دستی دور کمرم حلقه شد و سری روی سمت راست شونم گذاشته شد
کوک:چی کار میکنی(در حال بو.سیدن لپ ا.ت)
ا.ت:نکن...کوک...(خنده)
کوک:باشه(تک خنده و لبخند)
[ 8 ماه بعد ]
ا.ت:کوک کجایی؟(بلند)نکنه باز رفته ایش همش من باید کاراتو انجام بدم
کوک:اینجام (لبخند)
ا.ت:یااااا حضرت پی دی نیمممممم (داد)
کوک:اخ گوشم چیکار میکنی؟(خنده)
ا.ت:نخند فک کردم دوباره رفتی که من کاراتو انجام بدم(اخم)
کوک:باشه ببخشید(خنده)
ا.ت:یهو سرم گیج رفت داشتم میوفتادم که کوک گرفتم صداش که داشت صدام میزد توی سرم اکوا میشد و بعد چند ثانیه سیاهی
کوک:ا.ت(اروم)ا.تتتت(بلند)سریع سوار ماشین کردمش و بردمش بیمارستان
پ.ر:چیشده؟
کوک:امم یهو غش کرد(نگران)
پ.ر:باش همراهم بیاریدش
کوک:ا.ت رو بردم داخل یه اتاق براید بغلش کرده بودم و گذاشتمش روی تخت
پ.ر:بیرون منتظر باشید تا ازش ازمایش بگیریم
کوک:باشه(نگران)
پ.ر:اقا
کوک:بله(نگران)
پ.ر:صبحونه نخورده بوده نه؟
کوک:ا..ر..ه
پ.ر:خب به خاطر دل ضعفه غش کرد و یک دلیل دیگش اینه که حامله اس
کوک:....(ویندوزش بالا نیومده)
پ.ر:اقا
کوک:چ...ی....چییییی
پ.ر:بله
کوک:ودف (زیر لب)
ا.ت:آی سرم
کوک:خوبی؟
ا.ت:ا..ره..چیشد....یهو
کوک:به خاطر اینه که صبحونه نخورده بودی و...
ا.ت:و چی؟
کوک:حامله بودی
ا.ت:....(بچم هنگ کرده)
شرایط پارت بعد : ↓
لایک : 60 3>
کامنت : 30 †
فالوور : 488 ★
#کوک
#فیک
#jk
#سناریو
#اسمات
#وانشات
#bts
#تهکوک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جی_کی
#جونگ_کوک
۲۹.۱k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.