ادامه پارت 3
وارد اتاق ملکه شدم و به ندیمه ها گفتم بیرون اتاق بایستند ملکه رو دیدم که دراز کشیدند و با دیدن من نشست و احترام. گذاشتن
-حالتون چطوره ملکه من
+بهترم پادشاه
-بانو سو بهتون گفتن
+بله
-خوبه خوشحالم سالمی
+تشکر
+پادشاه؟
-بله ملکه
+میشه ناهار رو باهم بخوریم ـحتما
+مرسی
ویو سوجین
وقتی پادشاه به در نزدیک شدن زیر دلم تیر کشید و اخخ بلندی گفتم
+اخخخخ
-ملکه حالتون خوبه (نگران)
+ن.... نه دلمم
-بانو سوو طبیبو خبر کنید (داد)
بانو سو: یله سرورم
طبیب اومد و ملکه رو معاینه کرد و گفت...... خمارییییی
شرایط پارت بعدی
۳کامنت
۳لایک
-حالتون چطوره ملکه من
+بهترم پادشاه
-بانو سو بهتون گفتن
+بله
-خوبه خوشحالم سالمی
+تشکر
+پادشاه؟
-بله ملکه
+میشه ناهار رو باهم بخوریم ـحتما
+مرسی
ویو سوجین
وقتی پادشاه به در نزدیک شدن زیر دلم تیر کشید و اخخ بلندی گفتم
+اخخخخ
-ملکه حالتون خوبه (نگران)
+ن.... نه دلمم
-بانو سوو طبیبو خبر کنید (داد)
بانو سو: یله سرورم
طبیب اومد و ملکه رو معاینه کرد و گفت...... خمارییییی
شرایط پارت بعدی
۳کامنت
۳لایک
۱۷.۹k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.