گرگ سیاه
_ اهم سلام
+ سلام
( پدر ا/ت ! و اون زن #)
!دخترم
اومد تا بغلم کنه رفتم پشت کوک
کوک هم تعجب کرد
# عزیزم بیخیالش شو
بیا بشین
هممون رفتیم نشستیم
! خب آقای کوک با دخترم ازدواج کردی ؟
_ نه
!چرا
_ هر وقت خودش بخواد اون وقت
تعجب کردم ولی چیزی نگفتم
# ببینم دختر جون عقلتو از دست دادی ؟
+ ببخشید ؟
# پسر پادشاه عاشقت شده بعد تو قبولش نمی کنی من بودم با سر قبول میکردم
+ خب این عادت جنده ها هست
وقتی پول میبینن هه نمیشه جلوشون رو گفت
ولی من با اونا فرق دارم دیگه مگه نه کوک ؟
کوک که از جوابی که داده بودم کم مونده بود پاره بشه از خنده جولی و تهیونگ هم با دستشون دهنشون رو گرفته بود
_ اهم درسته عزیزم
# منظورت من بودم 😡
+ نه عزیزم من همرو مثال زدم
+ سلام
( پدر ا/ت ! و اون زن #)
!دخترم
اومد تا بغلم کنه رفتم پشت کوک
کوک هم تعجب کرد
# عزیزم بیخیالش شو
بیا بشین
هممون رفتیم نشستیم
! خب آقای کوک با دخترم ازدواج کردی ؟
_ نه
!چرا
_ هر وقت خودش بخواد اون وقت
تعجب کردم ولی چیزی نگفتم
# ببینم دختر جون عقلتو از دست دادی ؟
+ ببخشید ؟
# پسر پادشاه عاشقت شده بعد تو قبولش نمی کنی من بودم با سر قبول میکردم
+ خب این عادت جنده ها هست
وقتی پول میبینن هه نمیشه جلوشون رو گفت
ولی من با اونا فرق دارم دیگه مگه نه کوک ؟
کوک که از جوابی که داده بودم کم مونده بود پاره بشه از خنده جولی و تهیونگ هم با دستشون دهنشون رو گرفته بود
_ اهم درسته عزیزم
# منظورت من بودم 😡
+ نه عزیزم من همرو مثال زدم
۴.۴k
۰۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.