به وقت عاشقی ♡... P=79
(لی اومد داخل عمارت)
جیهوپ =بابا!...
لی=پسرم...
( لی جیهوپ و بغل کرد)
جیهوپ=بابا (گریه) بابا هانا...
لی=(اشک) میدونم پسرم... میدونم
(جیمین و تهیونگ در گوشی درحال تماشای ا. ت و کوک و جیهوپ و کیم و لی)
تهیونگ=میگم جیمین...
جیمین=هوم؟
تهیونگ=بابای ما نمیاد؟ منم بغل میخوام...
جیمین=(خنده ریز) تهیونگ دیوونه شدیا... الان وقت شوخی کردنه آخه پسر
....
تهیونگ =میگم جیمین
جیمین=هاننن
تهیونگ=خوب منم بغل میخوام
جیمین=بیا بغلم خودم داداش
تهیونگ=بیا بغلم داداش بیا
(هم و بغل کردن)
کوک =... بچه ها؟
(جدا شدن)
ا. ت=(جر خوردن از خنده) کوک اذیت نکن
جیمین=بسه دیگه برو اونور(خنده)... بفرمایین لطفا آقای کیم آقای لی بشینین... خانم مین لطفا از مهمونا پذیرایی کن...
خانم مین=چشم...
....
(سکوت شدید)
....
لی =کیم... وقتشه..
کیم=لی..
لی=برای منم سخته!
کیم=آخه چجوری بگم...
جیهوپ=بابا.... چیزی شده؟
لی=راستش... ما برای 2 چیز اینجاییم...اول اینکه.. ازتون خواهش کنیم که برگردین کره... پیش خودمون.. و...و...
کیم=و راستش... میخوایم باهاتون راجب چیزی صحبت کنیم...
لی=... میدونیم... میدونیم دیر شده اما..... بهتره دیگه همه چیز روشن شه...
ا.ت=بابا منظورتون چیه؟
کیم=دخترم....راستش...ای بابا آخه چطور بگم (سرش و گرفت تو دستاش)
لی=لی آروم باش... این وظیفه منه... لطفا خودت و اذیت نکن...
ا. ت... عزیزم... راستش... میدونی که کیم ناپدریت و پارک... پدر واقعیته... درسته؟
ا. ت=اره آقای لی.... اما منظورتون چیه؟
لی=ا. ت... تو... تو درواقع دختر واقعی پارک نیستی... تو... تو دختر منی!
جیهوپ =بابا!...
لی=پسرم...
( لی جیهوپ و بغل کرد)
جیهوپ=بابا (گریه) بابا هانا...
لی=(اشک) میدونم پسرم... میدونم
(جیمین و تهیونگ در گوشی درحال تماشای ا. ت و کوک و جیهوپ و کیم و لی)
تهیونگ=میگم جیمین...
جیمین=هوم؟
تهیونگ=بابای ما نمیاد؟ منم بغل میخوام...
جیمین=(خنده ریز) تهیونگ دیوونه شدیا... الان وقت شوخی کردنه آخه پسر
....
تهیونگ =میگم جیمین
جیمین=هاننن
تهیونگ=خوب منم بغل میخوام
جیمین=بیا بغلم خودم داداش
تهیونگ=بیا بغلم داداش بیا
(هم و بغل کردن)
کوک =... بچه ها؟
(جدا شدن)
ا. ت=(جر خوردن از خنده) کوک اذیت نکن
جیمین=بسه دیگه برو اونور(خنده)... بفرمایین لطفا آقای کیم آقای لی بشینین... خانم مین لطفا از مهمونا پذیرایی کن...
خانم مین=چشم...
....
(سکوت شدید)
....
لی =کیم... وقتشه..
کیم=لی..
لی=برای منم سخته!
کیم=آخه چجوری بگم...
جیهوپ=بابا.... چیزی شده؟
لی=راستش... ما برای 2 چیز اینجاییم...اول اینکه.. ازتون خواهش کنیم که برگردین کره... پیش خودمون.. و...و...
کیم=و راستش... میخوایم باهاتون راجب چیزی صحبت کنیم...
لی=... میدونیم... میدونیم دیر شده اما..... بهتره دیگه همه چیز روشن شه...
ا.ت=بابا منظورتون چیه؟
کیم=دخترم....راستش...ای بابا آخه چطور بگم (سرش و گرفت تو دستاش)
لی=لی آروم باش... این وظیفه منه... لطفا خودت و اذیت نکن...
ا. ت... عزیزم... راستش... میدونی که کیم ناپدریت و پارک... پدر واقعیته... درسته؟
ا. ت=اره آقای لی.... اما منظورتون چیه؟
لی=ا. ت... تو... تو درواقع دختر واقعی پارک نیستی... تو... تو دختر منی!
۸.۸k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.