💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
ادامه یpart 51🤍
جیمین:ببین مانیا من نظرتو راجب خودم نمیدونم ولی ....ولی من واقعا عاشقتم و از این مطمئنم ک دارم میگم ..... نظر تو چیه
مانیا:.....عا....من... چیزه... جیمین
جیمین:آروم باش ... باشه فهمیدم نظرت منفیه ... من دیگه مزاحمت نمیشم
مانیا:(من واقعا عاشق جیمینم و الان ک بهم اعتراف کرد واقعا جا خوردم ... نباید بزارم فک کنه ازش خوشم نمیاد و نظرم منفیه نمیتونم از دستش بدم)
وقتی بهش گفتم ازش خوشم میاد جوابمو نداد و فهمیدم ک جوابش منفیه پس تصمیم گرفتم بیشتر از این بهش فشار نیارم
برگشتم ک برم یهو صدام کرد
مانیا:ج..جیمین
برگشتم سمتش و سریع اومدو بغلم کرد بدون هیچ حرف دیگه ای
وقتی بغلم کرد ی حس خیلی خوبی داشتم داشتم بال در میاوردم
جیمین:عااا چیزه
مانیا:جیمین منم عاشقتم ... خیلیم عاشقتم
اینو ک گفت دیگه واقعا داشتم از خوشحالی پرواز میکردم
جیمین:چییی واقعا (ب شدت با ذوق)
مانیا:اوهوم
مانیا رو تو بغلم فشارش دادم ک ی صدایی اومد
شوگا:اهممم
مانیا سریع ازم جدا شد و اون طرف وایستاد
شوگا:دیدی گفتم شمام باهم رل میزنین معلوم بود از همون اولم .... الآنم از من خجالت نکشین دیگه عشق ک خجالت ندارع .... ولی من همه چیو دیدم الان میرم ب همه میگم 😁یوناااا مینجیییی نامجوننن
جیمین:یااا وایستا اینجوری نگو بهشوننن
حالا شوگا میدویید منو مانیام پشت سرش تا رسیدیم ب بچه ها
شوگا:بچه هاااا دوباره عروسی داریمممم
جیمین:شوگاااا خفه شووو
شوگا:یااا چی گفتی الانننن... با بزرگترت درست حرف بزن بچه نمیخواستم بگم ولی الان میگممم
مانیا:یاااا شوگاااا
شوگا:خب بچه ها ی زوج دیگه داریم جیمین و مانیااااا هوهوووو
یونا:یااا چی میگی تو
شوگا:خودم دیدیم تو اتاق جیمین بهش پیشنهاد داد مانیام قبولش کرددد
نامی:خب ب شما چههه مبارکشون باشه خیلیم ب هم میان
مینجی:بالاخره ب هدفمون رسیدیممم
کوک:هوهوووو موفق شدیممم
(بچه ها پارت طولانی شد تا پارت بعد بابای)
ادامه یpart 51🤍
جیمین:ببین مانیا من نظرتو راجب خودم نمیدونم ولی ....ولی من واقعا عاشقتم و از این مطمئنم ک دارم میگم ..... نظر تو چیه
مانیا:.....عا....من... چیزه... جیمین
جیمین:آروم باش ... باشه فهمیدم نظرت منفیه ... من دیگه مزاحمت نمیشم
مانیا:(من واقعا عاشق جیمینم و الان ک بهم اعتراف کرد واقعا جا خوردم ... نباید بزارم فک کنه ازش خوشم نمیاد و نظرم منفیه نمیتونم از دستش بدم)
وقتی بهش گفتم ازش خوشم میاد جوابمو نداد و فهمیدم ک جوابش منفیه پس تصمیم گرفتم بیشتر از این بهش فشار نیارم
برگشتم ک برم یهو صدام کرد
مانیا:ج..جیمین
برگشتم سمتش و سریع اومدو بغلم کرد بدون هیچ حرف دیگه ای
وقتی بغلم کرد ی حس خیلی خوبی داشتم داشتم بال در میاوردم
جیمین:عااا چیزه
مانیا:جیمین منم عاشقتم ... خیلیم عاشقتم
اینو ک گفت دیگه واقعا داشتم از خوشحالی پرواز میکردم
جیمین:چییی واقعا (ب شدت با ذوق)
مانیا:اوهوم
مانیا رو تو بغلم فشارش دادم ک ی صدایی اومد
شوگا:اهممم
مانیا سریع ازم جدا شد و اون طرف وایستاد
شوگا:دیدی گفتم شمام باهم رل میزنین معلوم بود از همون اولم .... الآنم از من خجالت نکشین دیگه عشق ک خجالت ندارع .... ولی من همه چیو دیدم الان میرم ب همه میگم 😁یوناااا مینجیییی نامجوننن
جیمین:یااا وایستا اینجوری نگو بهشوننن
حالا شوگا میدویید منو مانیام پشت سرش تا رسیدیم ب بچه ها
شوگا:بچه هاااا دوباره عروسی داریمممم
جیمین:شوگاااا خفه شووو
شوگا:یااا چی گفتی الانننن... با بزرگترت درست حرف بزن بچه نمیخواستم بگم ولی الان میگممم
مانیا:یاااا شوگاااا
شوگا:خب بچه ها ی زوج دیگه داریم جیمین و مانیااااا هوهوووو
یونا:یااا چی میگی تو
شوگا:خودم دیدیم تو اتاق جیمین بهش پیشنهاد داد مانیام قبولش کرددد
نامی:خب ب شما چههه مبارکشون باشه خیلیم ب هم میان
مینجی:بالاخره ب هدفمون رسیدیممم
کوک:هوهوووو موفق شدیممم
(بچه ها پارت طولانی شد تا پارت بعد بابای)
۵.۴k
۰۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.