وقتی jyp مرده(به عنوان عضو نهم)
#سناریو #استری_کیدز #جونگین #هیونجین #فلیکس #هان #لینو #بنگچان #چانگبین #سونگمین
این سناریو هارو از کجاتون درمیارین واقعا؟😭😂
لباس مشکی ای که از قبل برات مشخص شده بود رو پوشیده و به همراه بقیه اعضا و بقیه گروه های کمپانی از کمپانی خارج شدین. هر کدوم توی ون مشکی مخصوص خودتون نشستین. تو به همراه چان،جونگین و هان توی یه ماشین بودید.
هان: میگم الان کی به عنوان رئیس کمپانی میاد بنظرتون؟
چان: هر کی میاد بیاد فقط مثل این زشت نباشه
خنده ریزی کردین
× البته اخلاقم مهمه!
جونگین: جوپ خیلی بد اخلاق نبود
هان: بله خب چون شما مکنه ای
چان: هیششش ساکت باشین الان یکی میشنوه
× میگم یوقت نکنه... دیسبندمون کنن؟
چان: فکر نکنم به خاطر یه گو...
هان: هیونگ زشتههه
چان: این اتفاقم بیوفته کمپانی های زیادی وجود داره که میتونیم دوباره باهاشون قرارداد ببندیم
بعد از چند لحظه ماشین متوقف شد. آهسته پیاده شدین و همه به سمت قبری خاکستری ای که چند قدمی باهاتون فاصله داشت رفتین.
دور تا دورتون پر از دوربین و آدم بود؛ حتی افراد عادی که به حصار های فلزی از شما جدا میشدن...
چند قدم جلوتر رفتین و در یک قدمی سنگ قبر ایستادین شروع به خوندن دعا کردین(واقعا نمیدونم توی کره چجوری فاتحه میفرستن برای طرف ببخشید دیگه). بعد از چند دقیقه نگاهت به عکس روی قبر افتاد و خنده ای کردی که مطمئنا توسط دوربینا ضبط شده بود.
یجی:*ضربه آهسته ای به بازوت زد*
سعی کردی خودتو جمع کنی ولی نمیتونستی، اون عکس یکم زیاد بد بود، بد تر از چهره واقعیش...
آهسته به لینو که اون طرفت بود حرفی زدی.
×چرا جوپ توی عکسش اینجوریه
لینو با دیدن عکس لبخند محوی زد.
لینو: انگار موقع مرگ زشت تر شده
هر دو خنده کوتاهی کردین و جلوی دهن هاتون رو گرفتین که نمایان نباشه...
•گذشت زمان،بازگشت به کمپانی•
همین که وارد اتاقتون شدین همگی بلند خنده ای کردین.
فلیکس: اون چه عکس مزخرفی بودددد.
هیونجین: اونو ولش کن دسته گل رز چی میگفت اون وسط.
چان: حتما زنش میدونسته رز دوست داره براش آورده
سونگمین: مگه زن داره؟
×الان جدی هستی؟
سونگمین: واقعا داره؟
چانگبین:*از اون خنده های معروفش* انقدر بیریخت بود که بچه باورش نمیشه کسی بتونه باهاش زندگی کنه.
جونگین:*ادای دنس LALALALA جوپ رو در میاره😔😂*
همگی زدین زیر خنده
×دهنت سرویس جونگینا
لینو: الان یعنی برای یه مدت از گیرای الکی راحت شدیم؟
هیونجین: انگاری آره
لینو: *رو به هان* خب هانی پس امشب پیش من میخوابی
هان:*این کیه من نمیشناسم*
لینو: عزیزم میای یا نه؟
اعضا:*چه اتفاقی داره میوفته یا ابلفضل*
این سناریو هارو از کجاتون درمیارین واقعا؟😭😂
لباس مشکی ای که از قبل برات مشخص شده بود رو پوشیده و به همراه بقیه اعضا و بقیه گروه های کمپانی از کمپانی خارج شدین. هر کدوم توی ون مشکی مخصوص خودتون نشستین. تو به همراه چان،جونگین و هان توی یه ماشین بودید.
هان: میگم الان کی به عنوان رئیس کمپانی میاد بنظرتون؟
چان: هر کی میاد بیاد فقط مثل این زشت نباشه
خنده ریزی کردین
× البته اخلاقم مهمه!
جونگین: جوپ خیلی بد اخلاق نبود
هان: بله خب چون شما مکنه ای
چان: هیششش ساکت باشین الان یکی میشنوه
× میگم یوقت نکنه... دیسبندمون کنن؟
چان: فکر نکنم به خاطر یه گو...
هان: هیونگ زشتههه
چان: این اتفاقم بیوفته کمپانی های زیادی وجود داره که میتونیم دوباره باهاشون قرارداد ببندیم
بعد از چند لحظه ماشین متوقف شد. آهسته پیاده شدین و همه به سمت قبری خاکستری ای که چند قدمی باهاتون فاصله داشت رفتین.
دور تا دورتون پر از دوربین و آدم بود؛ حتی افراد عادی که به حصار های فلزی از شما جدا میشدن...
چند قدم جلوتر رفتین و در یک قدمی سنگ قبر ایستادین شروع به خوندن دعا کردین(واقعا نمیدونم توی کره چجوری فاتحه میفرستن برای طرف ببخشید دیگه). بعد از چند دقیقه نگاهت به عکس روی قبر افتاد و خنده ای کردی که مطمئنا توسط دوربینا ضبط شده بود.
یجی:*ضربه آهسته ای به بازوت زد*
سعی کردی خودتو جمع کنی ولی نمیتونستی، اون عکس یکم زیاد بد بود، بد تر از چهره واقعیش...
آهسته به لینو که اون طرفت بود حرفی زدی.
×چرا جوپ توی عکسش اینجوریه
لینو با دیدن عکس لبخند محوی زد.
لینو: انگار موقع مرگ زشت تر شده
هر دو خنده کوتاهی کردین و جلوی دهن هاتون رو گرفتین که نمایان نباشه...
•گذشت زمان،بازگشت به کمپانی•
همین که وارد اتاقتون شدین همگی بلند خنده ای کردین.
فلیکس: اون چه عکس مزخرفی بودددد.
هیونجین: اونو ولش کن دسته گل رز چی میگفت اون وسط.
چان: حتما زنش میدونسته رز دوست داره براش آورده
سونگمین: مگه زن داره؟
×الان جدی هستی؟
سونگمین: واقعا داره؟
چانگبین:*از اون خنده های معروفش* انقدر بیریخت بود که بچه باورش نمیشه کسی بتونه باهاش زندگی کنه.
جونگین:*ادای دنس LALALALA جوپ رو در میاره😔😂*
همگی زدین زیر خنده
×دهنت سرویس جونگینا
لینو: الان یعنی برای یه مدت از گیرای الکی راحت شدیم؟
هیونجین: انگاری آره
لینو: *رو به هان* خب هانی پس امشب پیش من میخوابی
هان:*این کیه من نمیشناسم*
لینو: عزیزم میای یا نه؟
اعضا:*چه اتفاقی داره میوفته یا ابلفضل*
۳۷.۶k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.