«ددی جذاب من»
«ددی جذاب من»
p²
سوهون:ته میشه کنارم بشینی؟
ته:(کنارش نشست)
سوهون:میدونی که کوک خیلی لجباز و یه دنده درست؟
ته:اره ما چند ساله باهم دوستیم چرا ندونم؟
سوهون: تهیونگ کوک فقط وقتی تو هستی آروم
ته:منظورت چیه؟
سوهون:سوریون برای مدت چند ماه میخاد بره آمریکا برای مادرش و میدونی منم بدون سوریون نمیتونم کوک رو نگه دارم چون سوریون میتونه گیشه ازت خواهش کنم این مدت اینجا بمونی تا سوریون برگرده؟
{ته که توی شوک حرف بود گفت...}
ته:سو...سوهون من...نمیدونم
{سوهون درحالی که دست مرد رو گرفت گفت}
سوهون:تهیونگ من ازت نپرسیدم همین الان جواب بده سوریون فردا میره تو اگر قبول کردی فردا بیا اینجا
ته:باشه(لبخند)بهتر دیگه شروع کنیم کار کردن
سوهون: باشه
{باهم شروع کردن کار کردن و حدود ساعت ۹ بود ته رفت خونش روی مبل طوسی رنگش نشسته بود و درحالی که پا روی پا انداخته بود و به صفحه تلوزیون خیره بود سخت درحال فکر کردن بود فکری که میتونست زندگیش رو عوض کنه و یه بانی کوچولو بیاد تو زندگیش و نگهداری یه بچه بیوفته رو گردنش تهیونگ یه قلپ از قهوش خورد و گذاشت توی نلبکیش و زیر لب گفت}قبوله...{ته نفس عمیقی کشیدم رفت تو اتاقش و وسایلش رو جمع کرد و حدود ساعت ۱۲ زنگ در خونه سوهون رو زد وقتی سوهون درو باز کرد تهیونگ رو با یه لبخند روی لبش دید که سه تا چمدون بزرگ دستش دید و ذوق کرد}
سوهون:ممنونم ته
ته:ما دوستای صمیمی هستیم سوهون
سوهون:بیا داخل
(ته رفت داخل و سوهون به اتاق معمون رو داد ته وسایلش رو جا به جا کرد و لباساش رو عوض کرد و خوابید)
{کوک که تموم اون مدت خودش رو به خواب زده بود همه حرف هاشون رو شنیده بود و خیلی ذوق کرده بود و حواسش نبود با شتاب وارد اتاق ته شد که دید خوابید و خیلی آروم کنارش نشست}
کوک:چقدر قشنگ خوابید....توی خواب خیلی خوشگل تر میشی تهیونگ ....(روی گونه ته بوسه آرومی زد) خوب بخوابی عزیزم(آروم از اتاق رفت بیرون تا ته بیدار نشه و ساعت یک کل امارت خاموش شد)
{هیچکدومنمیدونستن دردسر های اصلی از فردا شروع میشد دقیقا روزی که کوک.........}
خماری............
واسه پارت بعد لایک و کامنت بزارین
#فیک
#تهکوک #ویکوک
#چندپارتی #چند_پارتی
#بی_تی_اس #بنگتن
#جونگ_کوک
#تهیونگ
p²
سوهون:ته میشه کنارم بشینی؟
ته:(کنارش نشست)
سوهون:میدونی که کوک خیلی لجباز و یه دنده درست؟
ته:اره ما چند ساله باهم دوستیم چرا ندونم؟
سوهون: تهیونگ کوک فقط وقتی تو هستی آروم
ته:منظورت چیه؟
سوهون:سوریون برای مدت چند ماه میخاد بره آمریکا برای مادرش و میدونی منم بدون سوریون نمیتونم کوک رو نگه دارم چون سوریون میتونه گیشه ازت خواهش کنم این مدت اینجا بمونی تا سوریون برگرده؟
{ته که توی شوک حرف بود گفت...}
ته:سو...سوهون من...نمیدونم
{سوهون درحالی که دست مرد رو گرفت گفت}
سوهون:تهیونگ من ازت نپرسیدم همین الان جواب بده سوریون فردا میره تو اگر قبول کردی فردا بیا اینجا
ته:باشه(لبخند)بهتر دیگه شروع کنیم کار کردن
سوهون: باشه
{باهم شروع کردن کار کردن و حدود ساعت ۹ بود ته رفت خونش روی مبل طوسی رنگش نشسته بود و درحالی که پا روی پا انداخته بود و به صفحه تلوزیون خیره بود سخت درحال فکر کردن بود فکری که میتونست زندگیش رو عوض کنه و یه بانی کوچولو بیاد تو زندگیش و نگهداری یه بچه بیوفته رو گردنش تهیونگ یه قلپ از قهوش خورد و گذاشت توی نلبکیش و زیر لب گفت}قبوله...{ته نفس عمیقی کشیدم رفت تو اتاقش و وسایلش رو جمع کرد و حدود ساعت ۱۲ زنگ در خونه سوهون رو زد وقتی سوهون درو باز کرد تهیونگ رو با یه لبخند روی لبش دید که سه تا چمدون بزرگ دستش دید و ذوق کرد}
سوهون:ممنونم ته
ته:ما دوستای صمیمی هستیم سوهون
سوهون:بیا داخل
(ته رفت داخل و سوهون به اتاق معمون رو داد ته وسایلش رو جا به جا کرد و لباساش رو عوض کرد و خوابید)
{کوک که تموم اون مدت خودش رو به خواب زده بود همه حرف هاشون رو شنیده بود و خیلی ذوق کرده بود و حواسش نبود با شتاب وارد اتاق ته شد که دید خوابید و خیلی آروم کنارش نشست}
کوک:چقدر قشنگ خوابید....توی خواب خیلی خوشگل تر میشی تهیونگ ....(روی گونه ته بوسه آرومی زد) خوب بخوابی عزیزم(آروم از اتاق رفت بیرون تا ته بیدار نشه و ساعت یک کل امارت خاموش شد)
{هیچکدومنمیدونستن دردسر های اصلی از فردا شروع میشد دقیقا روزی که کوک.........}
خماری............
واسه پارت بعد لایک و کامنت بزارین
#فیک
#تهکوک #ویکوک
#چندپارتی #چند_پارتی
#بی_تی_اس #بنگتن
#جونگ_کوک
#تهیونگ
۱۱.۲k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.