رمان شعله های عشق (پارت 11)
اتاق من..........شماره...........۷۹. یعنی اتاق همون......پیش هم بود.از بین این همه اتاق چطوری باید اتاق هامون کنار هم باشه .من نمیخوام با اون جام شراب همسایه باشم ،خیلی رومخه!فکر کن هر روز ۱۰ تا مزه از اسنپ فود سفارش میده و صدای آهنگش تا صبح رو هواست. چجوری تحملش میکنن فقط چون از مقام های بالاست نمیشه که از کاراش چشم پوشی کنن . بیخیالش فقط باید بیخیال باشم و یه جورایی باید تحملش کنم. بعد از اینکه اسکارلت به اتاقش رفت منم به اتاقم رفتم با خستگی تمام خودمو به تخت انداختم آنقدر خسته بودم که با همون لباس خوابم برد.
صبح زود با صدای ساعتی که پیش تخت گذاشته بودن از خواب بیدار شدم . ساعتو خودشون تنظیم کرده بودن که همون زمانی که میخواستن از خواب بیدارشم.
میخواستم از روی تخت پایین بیام که صدای در زدن اومد. وقتی درو باز کردم ایساگی پشت در بود.
_صبح بخیر میکی خان . اولین شبت در امارت بزرگ مافیا ها چطور گذشت؟
_معمولی
_بخاطر اینکه ادوارد با اون وضیعت از ماموریتش برگشت برای منم شب خوبی نبود . منظورم از چطور گذشت اتاقت و تختت و اینا بود.
_اتاق که عالی بود واقعا ولی ادوارد دیشب حالش وخیم بود الان چطور؟
_ الان حالش بهتره فکر کنم چند روز دیگه سر پا بشه
_چه خوب خوشحال شدم
_خب میکا آماده ای برای اولین ماموریتت ؟ به هرحال آماده شو که دیرمون نشه
یه لحظه ترس ورم داشت با لرز گفتم : چه ... ماموریتی؟
_آماده شو خودت میبینی
صبح زود با صدای ساعتی که پیش تخت گذاشته بودن از خواب بیدار شدم . ساعتو خودشون تنظیم کرده بودن که همون زمانی که میخواستن از خواب بیدارشم.
میخواستم از روی تخت پایین بیام که صدای در زدن اومد. وقتی درو باز کردم ایساگی پشت در بود.
_صبح بخیر میکی خان . اولین شبت در امارت بزرگ مافیا ها چطور گذشت؟
_معمولی
_بخاطر اینکه ادوارد با اون وضیعت از ماموریتش برگشت برای منم شب خوبی نبود . منظورم از چطور گذشت اتاقت و تختت و اینا بود.
_اتاق که عالی بود واقعا ولی ادوارد دیشب حالش وخیم بود الان چطور؟
_ الان حالش بهتره فکر کنم چند روز دیگه سر پا بشه
_چه خوب خوشحال شدم
_خب میکا آماده ای برای اولین ماموریتت ؟ به هرحال آماده شو که دیرمون نشه
یه لحظه ترس ورم داشت با لرز گفتم : چه ... ماموریتی؟
_آماده شو خودت میبینی
۲.۹k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.