جالبه، چند روز پیش اتفاقی برای انجام کاری به مرکز نگهداری
جالبه، چند روز پیش اتفاقی برای انجام کاری به مرکز نگهداری بیماران کرونایی شهر رفتم؛ اونجا یکی از آشنا رو دیدم که بعد از سلام و احوالپرسی بهم گفت صبر کن تا یچیزی بهت بدم؛ تعجب کردم اما گفتم خب حتما میخواد ماسک یا دستکش یا مثلا الکل بهم بده؛ اومد سمتم اما دستش خالی بود، رسید بهم و مشتش رو باز کرد و بهم ۱ورق قرص ویتامین D داد؛ گفتم این چیه؟ گفت هیچی قرص ویتامین D هست، ماهی ۱دونه بخور، تعجب کردم؛ اما ازش گرفتمش و تشکر کردم و اومدم، وقتی رسیدم خونه قرصا رو گذاشتم تو اتاق گوشه میز و صرف نکردم؛ چون اصولا آدمی هستم که بخاطر عوارض قرص و داروها حتی مواقع سرماخوردگی شدید و سردرد و... هم نه دکتر میرم و نه قرص و دارو مصرف میکنم؛ تحمل میکنم درد و عذاب بیماری رو تا دوره بیماری خودش بیاد و بره، برای همینم هست که آخرین بازی که بیمارستان رفتم رو حتی یادم نمیاد، شاید زمان بچگی بوده؛ و خیلی وقته دیگه نه سرما خوردگی رو تجربه کردم و نه چیزی بنام حساسیت فصلی و... ؛خلاصه قرص ها رو مصرف نکردم و الان از اون زمانی که بهم قرصا رو داد ۱ماه و نیم میگذره؛ الان با این پست حکایت اون قرصا رو میفهمم! ولی خب بازم قرصا رو مصرف نمیکنم!
۶.۱k
۰۸ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.