معرفی کامل اوسی ام :
نام : ایزانامی یاماموتو
نام ژاپنی : 山本イザナミ
تایپ شخصیتی : entj
نژاد : انسان
جنسیت : مونث
سن : 15 _ 16
وابسته به : دسته شیطان کش
پیشه : شیطان کش
شیوه مبارزه : تنفس آب
بستگان : میزوچی ( مادر خوانده )
زندگی نامه :
ایزانامی از وقتی که به دنیا اومده بود بی کس و کار بود .. نه مادری و نه پدری , هیچکس ...
از سر گشنگی دست به خوردن حشرات میزد
و اهالی روستا مثل یه حیون باهاش رفتار میکردن ..
زندگی ایزانامی همینجوری بود ، بار ها و بار ها هم تکرار میشد ... وقتی که به سن 11 سالگی رسید ، تصمیم گرفت اون روستا رو برای همیشه ترک کنه و بره و یه خونه ی جدید برای خودش پیدا کنه .. بعد از ترک روستا رفت سمت جنگل و راه اش رو گم کرد ... چند روزی از وقتی که اون روستا رو ترک کرد میگذشت و ایزانامی توی اون جنگل در به در دنبال یه راه خروج میگشت تا بتونه از اون جنگل بزنه بیرون ...
همون لحظه چشم اش به یه زن قد بلند میافته که داره با خودش مقدار زیادی هیزم حمل میکنه افتاد ... رفت سمت اش و ازش کمک خواست ،
اون زن با تعجب به ایزانامی خیره شد .. بعد از چند دقیقه ازش پرسید : " اینجا چیکار میکنی ؟ ، گم شدی ؟ .. " ایزانامی سر اش رو به سمت چپ و راست حرکت داد ( یعنی گفت نه )
اون زن ( تا زمانی که اسم اش رو به ایزانامی نگفته ما " اون " / " زن " صداش میکن ایم ) گفت : " که اینطور ... اسم ات چیه ؟ ..
ایزانامی با هیجان گفت : " ایزانامی ، اسم ام ایزانامی عه "
اون زن ( خنده ام میگیره وقتی اینجوری صداش میکنم ... ) : " من هم میزوچی ام .. "
میزوچی ایزانامی رو با خودش میبره به محل زندگی اش و ایزانامی اونجا با یه پسر به اسم " سیک " آشنا میشه که توانایی های به شدت عجیبی داره ...
و خب دیگه ... میزوچی همراه سیک مسئولیت مراقب ات از ایزانامی رو به عهده میگیره ...
از وجود شیاطین آگاه اش میکنه و بهش یاد میده که چطور باهاشون مبارزه کنه و شکست شون بده ... ( میزوچی قبلا شیطان کش بوده )
و 4 سال بعد میزوچی به طرز عجیبی میمیره
( جسد اش رو توی یه رود خونه پیدا میکن ان )
این هم از زندگی نامه اش ...
ببنید چقدر الکی مرد ...
و اینکه میزوچی بینایی کمی داشته ..
احتمالا زندگی نامه اش تغییر کنه ...
ممنون میشم اگه بهم بگید که چه ایراداتی داره
نام ژاپنی : 山本イザナミ
تایپ شخصیتی : entj
نژاد : انسان
جنسیت : مونث
سن : 15 _ 16
وابسته به : دسته شیطان کش
پیشه : شیطان کش
شیوه مبارزه : تنفس آب
بستگان : میزوچی ( مادر خوانده )
زندگی نامه :
ایزانامی از وقتی که به دنیا اومده بود بی کس و کار بود .. نه مادری و نه پدری , هیچکس ...
از سر گشنگی دست به خوردن حشرات میزد
و اهالی روستا مثل یه حیون باهاش رفتار میکردن ..
زندگی ایزانامی همینجوری بود ، بار ها و بار ها هم تکرار میشد ... وقتی که به سن 11 سالگی رسید ، تصمیم گرفت اون روستا رو برای همیشه ترک کنه و بره و یه خونه ی جدید برای خودش پیدا کنه .. بعد از ترک روستا رفت سمت جنگل و راه اش رو گم کرد ... چند روزی از وقتی که اون روستا رو ترک کرد میگذشت و ایزانامی توی اون جنگل در به در دنبال یه راه خروج میگشت تا بتونه از اون جنگل بزنه بیرون ...
همون لحظه چشم اش به یه زن قد بلند میافته که داره با خودش مقدار زیادی هیزم حمل میکنه افتاد ... رفت سمت اش و ازش کمک خواست ،
اون زن با تعجب به ایزانامی خیره شد .. بعد از چند دقیقه ازش پرسید : " اینجا چیکار میکنی ؟ ، گم شدی ؟ .. " ایزانامی سر اش رو به سمت چپ و راست حرکت داد ( یعنی گفت نه )
اون زن ( تا زمانی که اسم اش رو به ایزانامی نگفته ما " اون " / " زن " صداش میکن ایم ) گفت : " که اینطور ... اسم ات چیه ؟ ..
ایزانامی با هیجان گفت : " ایزانامی ، اسم ام ایزانامی عه "
اون زن ( خنده ام میگیره وقتی اینجوری صداش میکنم ... ) : " من هم میزوچی ام .. "
میزوچی ایزانامی رو با خودش میبره به محل زندگی اش و ایزانامی اونجا با یه پسر به اسم " سیک " آشنا میشه که توانایی های به شدت عجیبی داره ...
و خب دیگه ... میزوچی همراه سیک مسئولیت مراقب ات از ایزانامی رو به عهده میگیره ...
از وجود شیاطین آگاه اش میکنه و بهش یاد میده که چطور باهاشون مبارزه کنه و شکست شون بده ... ( میزوچی قبلا شیطان کش بوده )
و 4 سال بعد میزوچی به طرز عجیبی میمیره
( جسد اش رو توی یه رود خونه پیدا میکن ان )
این هم از زندگی نامه اش ...
ببنید چقدر الکی مرد ...
و اینکه میزوچی بینایی کمی داشته ..
احتمالا زندگی نامه اش تغییر کنه ...
ممنون میشم اگه بهم بگید که چه ایراداتی داره
۱۵.۵k
۲۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.