رمان مافیای من فصل ۱ عشق یا نفرت قسمت ۲
___________
پ.ا : ا/ت برو وسایلت رو جمع کن تا بگم چی شده
ا/ت: ب.... باشه
رفتم بالا و وسایلم رو جمع کردم
پ.ا: خوب ا/ت من تو قمار سر تو با این آقا شرط بستم و باختم و الان باید باهاش بری
ا/ت: چیییی ولی من نمیخوام
اقاعه: حوصله ی جر و بحث ندارم
اینو گفت و نزدیکم شد دستم رو گرفتم و باخودش منو سوار ماشینش کرد و راه افتاد
ا/ت : هوی چیکار میکنی ولم کن
اقاعه: خفه شو
بعد از اون حرفی رد و بدل نشد که مرده گفت
مرده: اسمت چیه؟ من جئون جونگ کوکم و ۲۴ سالمه
ا/ت: اسم منم پارک ا/ته و ۲۰ سالمه
کوک : خوبه
دیگه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد تا رسیدیم به یه خونه
خونه که نبود کاخ بود رفتیم داخل
کوک: امروز رو حسابی استراحت کن فردا باید کلی کار انجام بدی
اجومااا(داد)
اجوما: بله پسرم
کوک: اینو به اتاقش ببر و لباس و قانون ها رو بهش بگی
اجوما : چشم دخترم باهام بیا
منم بدون هیچ حرفی باهاش رفتیم داخل یه اتاق
اجوما: خوب دخترم تو قراره خدمتکار اینجا باشی و قوانین
۱: نباید هیچوقت اسم ارباب رو بیاری و باید بهش بگی ارباب
۲ : هروز از ساعت ۶ صبح بیدار میشی و شروع به کار میکنی تا ساعت ۱۲ که کارت تموم میشه و باید بخوابی
۳: هرکاری ارباب ازت خواست رو باید بی چون و چرا انجام
۴ : ..... و تا آخر قوانین رو گفت
خوب دخترم اینم از قوانین لباس هم تو کمده توهم فعلا استراحت کن
ا/ت: چشم
دیگه اجوما رفت و ا/تم گرفت خوابید
*پرش زمانی به فردا*
شرط : ۱۵ لایک
۱۰ کامنت
پ.ا : ا/ت برو وسایلت رو جمع کن تا بگم چی شده
ا/ت: ب.... باشه
رفتم بالا و وسایلم رو جمع کردم
پ.ا: خوب ا/ت من تو قمار سر تو با این آقا شرط بستم و باختم و الان باید باهاش بری
ا/ت: چیییی ولی من نمیخوام
اقاعه: حوصله ی جر و بحث ندارم
اینو گفت و نزدیکم شد دستم رو گرفتم و باخودش منو سوار ماشینش کرد و راه افتاد
ا/ت : هوی چیکار میکنی ولم کن
اقاعه: خفه شو
بعد از اون حرفی رد و بدل نشد که مرده گفت
مرده: اسمت چیه؟ من جئون جونگ کوکم و ۲۴ سالمه
ا/ت: اسم منم پارک ا/ته و ۲۰ سالمه
کوک : خوبه
دیگه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد تا رسیدیم به یه خونه
خونه که نبود کاخ بود رفتیم داخل
کوک: امروز رو حسابی استراحت کن فردا باید کلی کار انجام بدی
اجومااا(داد)
اجوما: بله پسرم
کوک: اینو به اتاقش ببر و لباس و قانون ها رو بهش بگی
اجوما : چشم دخترم باهام بیا
منم بدون هیچ حرفی باهاش رفتیم داخل یه اتاق
اجوما: خوب دخترم تو قراره خدمتکار اینجا باشی و قوانین
۱: نباید هیچوقت اسم ارباب رو بیاری و باید بهش بگی ارباب
۲ : هروز از ساعت ۶ صبح بیدار میشی و شروع به کار میکنی تا ساعت ۱۲ که کارت تموم میشه و باید بخوابی
۳: هرکاری ارباب ازت خواست رو باید بی چون و چرا انجام
۴ : ..... و تا آخر قوانین رو گفت
خوب دخترم اینم از قوانین لباس هم تو کمده توهم فعلا استراحت کن
ا/ت: چشم
دیگه اجوما رفت و ا/تم گرفت خوابید
*پرش زمانی به فردا*
شرط : ۱۵ لایک
۱۰ کامنت
۱۰.۰k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.