عشق کودکی

پارت 4
*صبح روز بعد*
کوک: داشتم با یونا بازی می‌کردم و ا/ت هم آشپزی میکرد رفتم پیشش و از پشت بغلش کردم*بهتری؟
ا/ت: اهوم
کوک: امیدوارم نی نی کوچولو جدید تشکیل بشه
ا/ت:😂.. حوصله نداری؟
کوک:نه😂..پشت گردنش رو بوسه میزاشتم خیلی دوست دارع*
ا/ت: اوممم به به..عالییی..مرسی:)
کوک: برای عشقم هرکاری میکنم
یونا: جیغ بچگونه* تاتی تاتی کنان اومد پیشمون...*
ا/ت: یعنی کپ باباتی هااا عین باباتی ( رو بع یونا)
کوک:😂بغلش کردم و بوسیدمش*


ا/ت: